از الان تا ابد با عشق

یک عاشقانه ی قشنگ برای کسانی که دوستشان دارید...

از الان تا ابد با عشق

یک عاشقانه ی قشنگ برای کسانی که دوستشان دارید...

۲۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

گل رز نماد چیست؟+ گل رز براساس رنگ چه معنا و مفهومی دارد؟

عشقی عشقولانه | پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ب.ظ

معانی گل رز
قبل از هدیه گل رز به محبوب خود ، تا به حال از معانی گل رز سؤال کرده اید؟

گل سرخ به افراد بالاتر از سنین مختلف الهام بخش است که با ترکیب معانی رنگ ، تنوع و تعداد گلهای تیزهوش ، زبان گل سرخ را توسعه دهند. به طور سنتی ، گل رز گل عشق است. هیچ چیز با گفتن "دوستت دارم" در روز ولنتاین ، گل رز قرمز نمی خورد.

همیشه خوب است که هنگام هدیه دادن آنها به شما عزیزان ، از معانی نمادین مرتبط با گل رز مطلع شوید. وقتی آگاهانه رنگ ، تنوع یا تعداد گلهای رز را برای کسی انتخاب می کنید ، عمق کاملاً جدیدی را به ژست گلهای تیزهوش می آورید. گل خبره لیستی از معانی گل رز را در زیر گردآوری کرده است.

معانی گل رز بر اساس رنگ
رنگ گل رز گل رز به معنی رنگ
گل رز سرخ ولنتاین: گل سرخ یک ابراز عشق بی بدیل است. گل سرخ احساسات عمیق را منتقل می کند - خواه عشق ، میل و اشتیاق. گل سرخ نیز می تواند برای انتقال احترام ، تحسین یا فداکاری استفاده شود. از گل رز قرمز عمیق می توان برای ابراز پشیمانی و اندوه قلبی استفاده کرد. تعداد گلهای سرخ دارای معنی عاشقانه ویژه ای است که با آنها ارتباط دارد. 12 گل سرخ محبوب ترین از همه است که "من باش" و "دوستت دارم" را منتقل می کند
گل رز معانی -2 گل رز سفید: سفید رنگ پاکی ، پاکدامنی و بی گناهی است. گل های سفید معمولاً با آغاز های جدید همراه هستند و همراهی ایده آل عروس برای اولین بار است که در راهرو راه می رود. از گلهای سفید می توان برای انتقال همدردی یا فروتنی استفاده کرد. آنها همچنین نشانگر معنویت هستند. از این رو ، گل رز سفید نیز از این لباس پیروی می کند.
معنی گل گل رز -4 گل رز زرد: گل سرخ گل رز بیان زیبایی و تفریحی است. گل رز زرد احساسات آفتابی از شادی ، گرما و استقبال را برانگیخته است. آنها نمادی از دوستی و دلسوز هستند. گل رز زرد ، مانند سایر گلهای رز ، تعهدی عاشقانه ندارد. این نشانگر احساسات کاملاً افلاطونی است.
گل رز معانی -16 گل رز صورتی: تغییرات زیادی در گل رز وجود دارد. از همه ، گل رز صورتی برای انتقال احساسات ملایم مانند تحسین ، شادی و قدردانی استفاده می شود. شکوفه های گل رز صورتی روشن نشانگر شیرینی و بی گناهی است. شکوفه های رز صورتی عمیق قدردانی و قدردانی عمیق می کند. گل رز صورتی نیز ظرافت و لطف را نشان می دهد.
گل رز معانی -15 گل نارنجی: در حالی که یک گل رز زرد ، خورشید را یادآور می شود ، یک گل رز نارنجی ما را به یاد آتش سوزی می اندازد. این شکوفه های آتشین نشان دهنده شور و اشتیاق و انرژی است. از گل رز نارنجی می توان برای ابراز میل شدید ، غرور و شور و نشاط استفاده کرد. آنها همچنین حس جذابیت را منتقل می کنند. این گلها فقط به عنوان پیام دهنده های شور در عاشقانه با گلهای سرخ رقابت می کنند.
گل رز معانی -14 گل رز اسطوخودوس: گل رز اسطوخودوس مانند رنگ آن تسریع می کند. همچنین بیانگر "عشق در نگاه اول" است. سایه های تیره تر گلهای اسطوخودوس (نزدیک به بنفش) حس عزت و جلال و جلال را به شما نشان می دهد. از این گلهای رز برای بیان جذابیت و شیفتگی استفاده می شود.
گل رز معانی-28 گل رز آبی: یک گل رز کاملا آبی مانند گل رز کاملاً سیاه گریزان است. گل رز آبی به طور طبیعی قابل دستیابی نیست بنابراین آنها نمایانگر دست نیافتنی یا اسرارآمیز هستند. بنابراین گلهای رز تمایل به دست نیافتنی را نشان می دهند. آنها می گویند "من نمی توانم تو را داشته باشم ، اما نمی توانم فکر خود را متوقف کنم"
رزهای سبز رزهای سبز: سبز رنگ هارمونی ، شادابی ، باروری است. همچنین رنگی است که نشانگر صلح و آرامش است. گل سرخ های سبز (این گل رزهای سفید رنگ با سایه های سبز است) می تواند نماد بهترین آرزوها برای یک زندگی جدید مرفه یا آرزوهای بهبود سلامتی باشد
گل رز معانی-27 گل رز سیاه: سیاه رنگ مرگ و وداع است. یک گل رز سیاه ، مانند گل رز آبی گریزان است. آنچه ما به عنوان گل رز سیاه می دانیم در واقع گل رز قرمز تیره هستند. گل رز سیاه مرگ یک احساس یا ایده را منتقل می کند. ارسال گل رز سیاه به شخصی نشانگر مرگ این رابطه است.
مخلوط گل رز مخلوط: با مخلوط کردن شکوفه های گل رز از رنگ های مختلف به طور هدفمند ، می توانید دسته ای از احساسات را ایجاد کنید. به عنوان مثال ، دسته گلهای رز قرمز و سفید به این معنی است که شما را به شدت دوست دارم و نیتهای من قابل احترام هستند. ترکیبی تصادفی از گل سرخ احساسات مختلفی را منتقل می کند و یا پیامی را برای شما ارسال می کند: "من نمی دانم احساسات من هنوز چیست ، اما مطمئن هستم شما را به اندازه کافی دوست دارم تا گل رز را برای شما ارسال کنم."

  • عشقی عشقولانه

چگونه زندگی با اخلاقی داشته باشیم؟

عشقی عشقولانه | چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۳۱ ب.ظ

زندگی اخلاقی این روزها مسئله بزرگی است. شرکت ها از ما می خواهند که فکر کنیم محصولات آنها اخلاقی است ، گروه های فشار از ما می خواهند تا رفتارهای خود را برای حل مشکلات جهانی مانند تغییرات آب و هوا تغییر داده و بسیاری از روزنامه ها در مورد لزوم زندگی اخلاقی صحبت می کنند.

با این حال ، در رسانه های اصلی بحث وجود دارد که زندگی اخلاقی در واقع به معنای واقعی زندگی است یا اینکه چگونه یک زندگی اخلاقی زندگی کنیم.

این فقط به معنای خرید جدیدترین قهوه fairtrade یا استفاده کمتر از ماشین شما نیست (اگرچه این موارد ممکن است بخشی از آن باشد) - این در مورد زندگی مطابق با ارزش های شما است. این جزوه شما را از طریق یک راهنمای گام به گام برای تفکر در مورد ارزشهای شما در زندگی ، درک این ارزشها ، تعیین اهداف قابل دستیابی و ایجاد یک برنامه اقدام به شما کمک می کند تا به سمت زندگی در راستای ارزشهای خود حرکت کنید. برای گذراندن این روند ، ما برخی از اقدامات شماره گذاری شده را در سراسر جزوه با برخی توصیه ها و توضیحات در مورد نحوه انجام آنها ارائه کرده ایم. ما به شما پیشنهاد می کنیم که متن را طی کنید تا متن را مرور کنید - اما قبل از انجام عمل در آن کل فصل را بخوانید ، زیرا ممکن است در بقیه فصل راهنمایی های بیشتری در مورد آن وجود داشته باشد. به دنبال جعبه های نوک نیز باشید.

مقدمه
چگونه می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم؟ این یکی از سؤالات محوری است که فیلسوفان ، متفکران و مذاهب از زمان شروع فلسفه و دین به دنبال پاسخگویی به آن بودند. همه ما به دنبال معنا در زندگی خود هستیم و یکی از راه هایی که بسیاری از افراد آن را می یابند با تلاش برای زندگی خوب است؛ زندگی هایی که نه تنها لذت بخش هستند بلکه ارتباطی محکم با مردم ، حیوانات و دنیای اطراف ما دارند.

سؤالات اخلاقی بخشی از زندگی بشر است و هر دوره تاریخی مجموعه خاصی از نگرانی های اخلاقی را در خود جای می دهد. در دنیای مدرن ، برخی از موضوعات مهم اخلاقی جهانی شامل استفاده بیش از حد ما از منابع این سیاره ، نابرابری گسترده درآمد بین ملل و سوءاستفاده از حقوق بشر در برخی کشورها است.

برخی از این موضوعات ، بویژه تغییرات آب و هوا و محیط زیست ، در سالهای اخیر مورد توجه بیشتر رسانه ها قرار گرفته اند و این احساس افزایش یافته است که همه ما باید مسئولیت فردی را برعهده بگیریم و در زندگی خودمان کارهای بیشتری انجام دهیم تا این مشکلات حل شود.

با ظهور این ایده ها ، ایده "زندگی اخلاقی" پایه ریزی شد. همه می خواهند به عنوان یک اخلاقی تلقی شوند و شرکت ها و تبلیغ کنندگان به این واقعیت دست یافته اند. در نتیجه ، اکنون محصولات براساس خصوصیات اخلاقی آنها به ما فروخته می شوند - و ممکن است برخی محصولات آنقدر اخلاقی نباشند که ما به آن ایمان آورده ایم.

زندگی اخلاقی چیست؟
این تجاری سازی "زندگی اخلاقی" نه تنها بدان معنی است که وقتی به دنبال محصولات با اخلاق هستیم ، باید بیشتر مراقب باشیم ، بلکه می تواند به یک تعریف نسبتاً مبهم و رقیق از "زندگی اخلاقی" نیز منجر شود.

بنابراین ، "زندگی اخلاقی" به چه معناست؟ این اصطلاح غالباً به معنای ساده زندگی کردن در زندگی خود به روشی است که مورد توجه جهان گسترده تری از شما باشد. در این زمینه ، جهان گسترده تر شامل افراد دیگر ، حیوانات و محیط زیست می شود.

با توجه به اینکه مشکلات جهانی مدرن ما را ملزم به مسئولیت فردی می کند ، می خواهیم زندگی اخلاقی را با روشی کمی متفاوت در این جزوه تعریف کنیم. به عنوان افراد ، این ارزشهای ما هستند که چگونگی فکر کردن ما و افراد دیگر را باید تعریف کنیم ، از جمله آنچه که ما به عنوان یک رفتار ملاحظه می بینیم. بنابراین در این جزوه زندگی اخلاقی را به عنوان زندگی در راستای ارزش های شما تعریف می کنیم - زندگی به روشی که منعکس کننده شخص مورد نظر شما باشد و روشی که شما فکر می کنید مردم باید به طور کلی زندگی کنند.

باقیمانده این جزوه مجموعه ای از مراحل را برای پیشبرد فکر کردن در مورد ارزش های خود و عملی کردن آنها با استفاده از یک برنامه عمل اخلاقی زندگی ارائه می دهد.


در نوشتن و اجرای برنامه خود موفق باشید! حالا ، برای دیدن اولین قدم به بخش بعدی بروید ...

برنامه عمل اخلاقی شما

اقدام 1 - مقادیر خود را مرور کنید
اولین مرحله برای برنامه ریزی برای زندگی اخلاقی بررسی ارزش های شما است. آیا اصولی برای زندگی وجود دارد که فکر می کنید باید سعی کنید زندگی کنید؟ آیا روشهای خاصی وجود دارد که فکر می کنید باید رفتار کنید یا زندگی خود را زندگی کنید؟ لیستی از این مقادیر تهیه کنید.

این ممکن است کمک کند که ابتدا در مورد برخی دسته بندی ها یا اصول کلی فکر کنیم. برای مثال ، چگونه فکر می کنید باید نسبت به افراد دیگر ، حیوانات ، محیط و حتی خودتان رفتار کنید. سپس می توانید موارد خاصی را در مورد نحوه فکر کردن رفتار خود شروع کنید. ممکن است مواردی پیدا کنید که در عناوینی که ایجاد کرده اید متناسب نباشد. فقط آنها را لیست کنید.

برای اینکه شما را در مورد ارزش ها فکر کند ، ممکن است بخواهید از خود سؤالات اساسی بپرسید. به عنوان مثال ، فکر می کنید چگونه باید با افراد دیگر رفتار کنید؟ آیا این امر با توجه به شرایط آنها متفاوت است - به عنوان مثال ، آیا باید با خانواده خود با دیگران در طرف دیگر جهان که هرگز ملاقات نمی کنید ، با خانواده خود متفاوت رفتار کنید؟ احساس می کنید باید با موجودات دیگر رفتار کنید؟ احساس می کنید باید با محیط رفتار کنید؟ به نظر شما زندگی "خوب" شامل چه چیزی است؟ یا زندگی "بد"؟

چگونه فکر می کنید باید نسبت به همه این موارد رفتار کنید. مشکلی نیست اگر لیست شما طولانی باشد! وقتی در مورد یک ارزش احتمالی که فکر می کنید فکر می کنید ، از خود بپرسید که آیا این یک ارزش واقعی شما یا شخصی است که شما از سایر تأثیرات ، مردم یا مکانها به ارث برده اید و ممکن است اینگونه نباشد که واقعاً احساس می کنید. در مورد هر ارزش خود را به چالش بکشید - من واقعاً در مورد این چه احساسی دارم؟ همیشه سعی کنید با خودتان صادق باشید و فقط به مواردی توجه کنید که واقعاً احساس می کنید.

پس از تهیه لیست هر چه بیشتر ، می توانید آن را مرور کنید. آیا چند دسته کلی از ارزشها یا اصولی وجود دارد که بتوانید با آن زندگی کنید ، تمام مقادیری را که شما ذکر کرده اید را پوشش می دهد؟ به عنوان مثال ، "مراقبت از محیط زیست" ممکن است تمام ارزش های محیطی شما را پوشش دهد. اگر نه ، مشکلی نیست ، اما در کجا می توانید این کار را انجام دهید ، سعی کنید چیزها را در بعضی از عناوین کلی یا اصول کلی قرار دهید - شاید تا ده چیز باشد اما لازم نیست که خیلی ها باشند - فقط چهار یا پنج مورد ممکن است.

ارزشهای خود را مرور کنید
نکته - برای فکر کردن در مورد ارزش های خود ، چرا خود را به عقب نشینی شخصی نمی گیرید؟ برای چند ساعت خود را به جایی خلوت برسانید. این می تواند در هر نقطه ، از جمله اتاق خواب شما ، کتابخانه یا حومه شهر باشد. تلفن همراه خود را خاموش کنید و به مردم بگویید که مزاحم شما نشوند. یک دفترچه یادداشت یا Dictaphone با خود ببرید. سپس به این فکر کنید که ارزشهای شما چیست.

ارزشهای شما در عمل

مقدمه
اکنون هرکدام لیستی از مقادیر اساسی خود را دریافت کرده اید. این مقادیر می توانند بسیاری از اعمال ، گزینه ها و رفتارهای شما را در طیف وسیعی از مناطق زندگی شما تحت تأثیر قرار دهند. حال بیایید در مورد چگونگی تظاهرات خود در برخی از این مناطق فکر کنیم.

برای انجام این کار ، ما برای توصیف برخی از زمینه های اصلی زندگی خود به شما مقوله هایی خواهیم داد. آنها به شرح زیر است:

در خانه
در محل کار
خرید کردن
اوقات فراغت
مسافرت رفتن
مردم و روابط
ممکن است بخواهید بخشی از این موارد را به زیرمجموعه های دیگری برای خودتان تجزیه کنید - برای مثال ، می توانید بخش "مردم و روابط" را به زیرمجموعه های دیگری مانند "خانواده و دوستان" ، "آشنایان" و "دیگران" در جهان تقسیم کنید. " نگران این نباشید که مطمئن شوید همه چیز دقیقاً در گروه مناسب قرار می گیرد - این مهم است که محتوای آن را پایین بیاورد.

اقدام 2 - در مورد ارزشهای خود فکر کنید

از این دسته ها استفاده کنید تا به این فکر کنید که اگر در هر حوزه زندگی خود مطابق با ارزش های خود بودید ، چه کاری انجام می دادید.

یک مقدار را انتخاب کنید و به اولین منطقه از زندگی خود که می تواند برای آن اعمال شود نگاه کنید - "در خانه". اگر در راستای این ارزش زندگی می کردید ، چه کارهایی می توانستید در زندگی در خانه انجام دهید؟

بیایید از یک مثال استفاده کنیم شاید یکی از مقادیری که انتخاب کرده اید مراقبت از محیط زیست باشد. برای این مقدار در گروه "در خانه" ، بنابراین ممکن است مواردی مانند استفاده از انرژی کمتری ، بازیافت هرچه بیشتر و کاهش میزان مصرف شما را ذکر کنید. اقدامات بسیار بیشتری برای این ارزش خاص وجود دارد ، بنابراین خلاق باشید و سعی کنید تا حد ممکن به فکر آنها باشید.

ارزشهای شما در عمل
هنگامی که این کار را برای دسته "در خانه" انجام داده اید ، از طریق فهرست باقیمانده دسته بندی ها کار کنید و به همان اندازه راه هایی را یادداشت کنید که می توانید اولین مقدار خود را در آن منطقه از زندگی خود نشان دهید. سپس ، به نوبه خود همین کار را برای هر یک از مقادیر دیگر انجام دهید.

انجام اقدامات خاص
وقتی در حال فکر کردن به اقدامات مورد نیاز خود هستید ، ممکن است برخی از کارهایی که انجام می دهید کاملاً خاص باشد ، مانند "انجام بازیافت" در حالی که دیگران ممکن است بسیار گسترده باشند ، مانند "کاهش مصرف انرژی من در خانه". . در اینجا آمده است که چگونه می توانید این نکات گسترده تر را به اقدامات خاص ، عملی تبدیل کنید.

به عنوان مثال ، اگر به عملکرد "کاهش مصرف انرژی من در خانه" توجه داشته باشید ، اکنون باید بررسی کنیم که "با استفاده از انرژی کمتری" در واقع چیست و برای دستیابی به آن اقدامات خاص تر را یادداشت می کنیم. در این حالت ، موارد زیر را شامل می شود:

خانه خود را به درستی عایق بندی کنید
مقداری از انرژی خودتان را تولید می کنید (مثلاً از طریق انرژی خورشیدی)
کاهش درجه حرارت ترموستات در خانه
دستگاه های الکتریکی را هنگام استفاده از آنها خاموش کنید ، نه اینکه آنها را در حالت آماده باش قرار دهید
خرید دستگاه های برقی کمتری
بنابراین چگونه می توانید اقدامات خود را به این شکل تجزیه کنید؟ برخی از آن عقل سلیم است ، اما برخی از آنها ممکن است نیاز به تحقیقات داشته باشد. برای اطلاع بیشتر در مورد مهمترین اقداماتی که می توانید برای هر مقدار انجام دهید از اینترنت استفاده کنید. ما همچنین در انتهای این جزوه پیوندها و منابع اولیه را برای شما فراهم کرده ایم. به عنوان مثال ، پیوند به کتاب الکترونیکی WWF ‘One Planet Lyles’ سبکهای مختلفی از توصیه هایی را برای کارهایی که می توانید انجام دهید برای زندگی بیشتر مطابق با ارزش های محیطی خود ، در مناطق مختلف زندگی ، به شما پیشنهاد می دهد.

هنگامی که در مورد کارهایی که باید انجام دهید فکر می کنید ، یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام دهید اولویت بندی اقدامات خود است. این شامل فکر کردن در مورد اینکه کدام اقدامات بیشترین تأثیر را در رابطه با ارزش ویژه ای که در مورد آن فکر می کنید دارد.

برخی اقدامات آشکارا تأثیر بیشتری نسبت به سایرین خواهد داشت و شما باید هنگام برنامه ریزی خود این امر را به خاطر بسپارید تا بتوانید زمان ، پول و انرژی خود را برای سرمایه گذاری در این کار تا حد ممکن به کار گیرید. این یک منطقه واقعاً مهم است ، زیرا می توانید نگران باشید و یا احساس گناه کنید که به اندازه کافی زندگی نمی کنید تا مطابق با یک ارزش خاص زندگی کنید ، بسیار ساده است ، زیرا در واقع معدود کارهایی که انجام می دهید تأثیر بزرگی دارد و کارهایی که شما انجام نمی دهید و در مورد آنها مضطرب هستید ، تأثیر کمی دارند. البته همچنین ممکن است خود را گمراه کنید - این که شما وقتی متناسب نیستید با ارزشهای خود زندگی می کنید. بنابراین اولویت بندی مهم است.

هنگامی که اقدامات خود را اولویت بندی می کنید ، مطمئن شوید که روی مقداری که سعی می کنید به طور مداوم با آن زندگی کنید ، متمرکز شوید ، زیرا برخی اقدامات به ظاهر کوچک ممکن است برای برخی از مقادیر بسیار مهم باشد. به عنوان مثال ، یک چیز ساده مانند مودب بودن با غریبه ها می تواند برای حفظ ارزش مراقبت از افراد بسیار مهم باشد.

در بعضی موارد ، شما می توانید تأثیر نسبی هر عملی را با استفاده از عقل سلیم - به سادگی با ایستادن از عمل و نگاه کردن به آن به صورت عینی ، بررسی کنید. در موارد دیگر ، باید کمی تحقیق کنید. برای شروع کار از اینترنت استفاده کنید تا در انجام این کار و منابع و پیوندها در انتهای کتابچه به شما کمک کند. به عنوان یک اصل ، تحقیقات تنها روشی است که می توانید از حق تقدم حق خود اطمینان داشته باشید.

اقدام 3 - اقدامات خود را خاص تر و اولویت بندی کنید

ایده های اولیه را که ذکر کرده اید در مورد چگونگی زندگی بیشتر مطابق با ارزش های خود ، طی کنید. مشخص کنید که کدام یک خاص هستند و کدام یک باید در اقدامات خاص تر تقسیم شوند. سپس آنها را به اقدامات مفصل تقسیم کنید. همچنین ، سعی کنید کارهایی را که فکر می کنید بیشترین تأثیر را برای هر مقدار دارد ، شناسایی کنید - یک ستاره (*) در کنار آنها قرار دهید.

اکنون شروع به بررسی دقیق تر ارزش های خود کرده اید ، و در طی این فرایند ممکن است برخی از سؤالات و حتی مشکلات در رابطه با چگونگی زندگی در راستای این ارزش ها را پیدا کرده باشید. بگذارید اکنون برخی از این موضوعات و چگونگی برخورد با آنها را بررسی کنیم.

نکته ای که ممکن است در حالی که شما به ارزشهای خود فکر می کنید پیش آمده باشد این است که زندگی کاملاً مطابق با آنها چقدر سخت است - برای مثال ، چطور رفتار کردن به روشی که کاملاً با ارزشهای محیطی شما سازگار باشد. آیا شما مجبور به قطع مصرف هر چیزی هستید و فقط سیب های بادی بخورید؟ این مشکلی است که می تواند زندگی را برای همه افراد آگاه و با ارزش انجام دهد و گناه و سردرگمی زیادی برای آنها ایجاد کند - چگونه می توانید در حالی که احساس گناه نمی کنید به اندازه کافی عمل نکردید ، مطابق با ارزشهای خود زندگی کنید؟

برای مقابله با این سؤال ، باید بررسی کنیم که ارزش ها در واقع چیست.

ارزشهای توضیح داده شده
ارزش ها مفاهیمی انتزاعی هستند که ما برای راهنمایی در مورد چگونگی رفتار از آنها استفاده می کنیم. آنها درباره آنچه ما باید انجام دهیم و آنچه نباید انجام دهیم ، داوری می کنند.

ارزشها به دلایل مختلف می توانند بوجود آیند. بعضی اوقات آنها می توانند در نتیجه تلاش برای دستیابی به یک هدف عملی خاص ظهور کنند - به عنوان مثال ، داشتن ارزش های محیطی به گونه ای که ما در دنیایی تخریب نشده زندگی نکنیم ، یا ایجاد یک "قرارداد اجتماعی" غیر رسمی به عنوان یک جامعه به گونه ای باشد که مردم داشته باشند. برخی از قوانین اساسی در مورد چگونگی رفتار با یکدیگر به ما امکان می دهد در کنار یکدیگر زندگی کنیم بدون درگیری زیاد. ارزشهای دیگر ممکن است در نتیجه آرایش بیولوژیکی ما پدید آمده باشند - برای مثال ، میل به زنده ماندن یا محافظت از فرزندانمان. علاوه بر این ، ایده های خاص در مورد چگونگی رفتار ما ممکن است ساخته شده است برای حمایت از ایده های مذهبی ، حفظ قدرت یا حمایت از تعصبات.

بنابراین ، این قضاوتها درباره آنچه باید یا نباید انجام دهیم ، ممکن است به دلایل مختلف به وجود آمده باشد. ممکن است ما بعضی از این ارزشها را عمیقاً احساس کنیم (به عنوان مثال ، تمایل به محافظت از فرزندانمان) اما این امکان برای ما نیز ممکن است که با ارزش های افراد دیگری که واقعاً احساس نمی کنیم ، تلقیح شوند. بنابراین یک درس مهم در اینجا این است که در مورد ارزشهایی که برای اتخاذ انتخاب می کنید ، مراقب باشید. به خودتان درباره ارزشها فکر کنید و سعی کنید مواردی را که واقعاً احساس می کنید به جای آنچه که دیگران در پی القاء شما هستند ، شناسایی کنید.

نکته مهم دیگر این است که ، هنگامی که ارزش های خود را شناسایی کردید ، کار کردن با نحوه عملی کردن آنها می تواند مشکل باشد. مقادیر با یک دفترچه راهنما یا مجموعه روشنی از قوانین به ما ارائه نمی دهند که چگونه آنها را عملی کنیم. به عنوان مثال ، می تواند محدوده ای بی حد و حصر از اقدامات ما باشد که بتوانیم متناسب با ارزش 'مراقبت از افراد دیگر' زندگی کنیم - از مهربانی بودن با افراد غریبه گرفته تا دادن زمان بیشتر به خانواده هایمان از طریق دادن 50٪ از درآمد ما. به افرادی که در فقر زندگی می کنند

بنابراین ، لیستی از کارهایی که باید برای زندگی مداوم با هر ارزش انجام دهید ، هرگز نمی تواند پایان یابد. علاوه بر این ، اقداماتی که شما باید انجام دهید با توجه به موقعیت و محیطی که در آن قرار دارید می تواند دائماً در حال تغییر باشد - برای مثال ظهور یک قطعه جدید از فناوری ممکن است شما را مجبور کند اقدامات جدیدی را انجام دهید تا در راستای محیط زیست خود رفتار کنید. ارزش های.

علاوه بر این ، حتی اگر برخی از اقدامات را انتخاب کنید که می توانند با مقادیر شما مطابقت داشته باشند ، هیچ قاعده ای وجود ندارد که خط را روی قدرت هر یک از این اقدامات ترسیم کنید. به عنوان مثال ، چگونه می دانیم که دادن 50 درصد از درآمد ما به افرادی که در فقر زندگی می کنند با ارزش مراقبت ما نسبت به افراد دیگر سازگار است؟ آیا باید 70 درصد باشد؟ یا 20 درصد قابل قبول است؟ باز هم ، هیچ قانونی برای این امر وجود ندارد.

در پایان ، هیچ قانون ساده ای وجود ندارد که بتواند به شما بگوید چگونه باید متناسب با ارزش های خود زندگی کنید. لیست قطعی از اقدامات برای انجام یا پاک کردن مکانی که باید "خط" برای هر عمل ایجاد شود وجود ندارد. شما می توانید در مورد آنچه علما و مذاهب در مورد چگونگی زندگی در راستای ارزشهای خود گفته اند ، بیاموزید و می توانید برخی از تحقیقات را انجام دهید و خودتان درباره آن تأمل کنید ، اما در نهایت همه (از جمله مذاهب و دانشمندان) در حال تهیه لیست اقدامات خود هستند. و همچنین جایی که آنها خط خود را بر روی هر یک از آنها ترسیم می کنند ، بنابراین شما باید همان کار را انجام دهید.

بنابراین یکی از اهداف این جزوه این است که به شما کمک کند در مورد قوانینی که می خواهید بکار ببرید فکر کنید ، کدام کارهایی را که می خواهید انتخاب کنید و جایی که می خواهید خط برای هر یک از ارزش های خود ترسیم کنید. به عبارت دیگر ، چگونه باید ارزشهای خود را طوری مدیریت کنید که نتوانید در زندگی اخلاقی نه تنها مؤثر باشید بلکه در عین حال خوشحال باشید.

نتیجه گیری دیگری وجود دارد که می توانیم از بحث بالا نتیجه بگیریم. اولا ، اهمیت تفکر در مورد ارزش ها را نشان می دهد ، و می فهمید که این داوری ها به عهده شماست. وقتی کسی به شما می گوید که چیزی درست یا نادرست است ، شما نباید حرف خود را برای این کار بکشید بلکه تصمیم خود را بگیرید. ثانیا ، نشان می دهد که "کارهای درست و نادرست برای انجام دادن" همیشه به همان اندازه سیاه و سفید نیستند که بسیاری از مردم باور دارند - غالباً شیوه های مختلف زیادی وجود دارد که ما می توانیم مطابق با هر یک از ارزشهای خود و در آن زندگی کنیم. خط را می توان در هر عمل رسم کرد. تصمیم گیری در مورد چگونگی به کار بردن بهتر ارزش های ما ، اغلب باید فرایندی برای سنجش امکانات مختلف برای رسیدن به بهترین مجموعه اقدامات ممکن باشد ، و مرتباً در پاسخ به تغییر شرایط ، این کار را مرور کنید. در سطح اجتماعی ، این فرایند متعادل کردن استدلال های مختلف در مورد چگونگی زندگی ما یکی از اهداف روند سیاسی دموکراتیک است.

سوم ، و بیشترین ارتباط با این بخش ، بحث در بالا نشان می دهد که چرا ارزش ها می توانند چنین چیزهایی لغزنده برای زندگی باشند - آنها اغلب به ما راهنمایی یا جواب روشنی در مورد اقدامات مورد نیاز ما نمی دهند. ما باید این کار را برای خودمان انجام دهیم.

خط را کجا رسم کردی؟
اکنون مشخص کرده ایم که باید قوانین خود را برای چگونگی زندگی مطابق با هر یک از ارزش های خود تنظیم کنید. تنظیم مقررات اساسی برای خود برای هر یک از ارزشهای شما می تواند مفید باشد ، زیرا این امر می تواند تصمیم گیری در مورد اقدامات خاص را آسان تر کند ، همچنین این امر را آسان تر می کند که آیا مطابق با ارزش های خود هستید یا خیر.

به عنوان مثال ، برای ارزش خود را برای مراقبت از محیط زیست ممکن است تصمیم بگیرید این قانون را ایجاد کنید که می خواهید زندگی خود را در سهم منابع یک سیاره زندگی کنید - به جای معادل 3 منبع از سیارات که اکثر ما در حال حاضر در آن زندگی می کنیم. . یا به دلیل ارزش مراقبت از حیوانات ، ممکن است تصمیم بگیرید که نمی خواهید غذای حیوانات بخورید یا بخرید. شما ممکن است تصمیم بگیرید که قوانین کاملاً متفاوتی را برای اینها تعیین کنید - نکته این است که ، در صورت امکان ، برخی از قوانین را برای نحوه زندگی شما با هر ارزش تنظیم کنید.

ممکن است این کار به همان اندازه که فکر می کنید سخت نباشد. وقتی به عقب نشینی خود ادامه دادید ، ممکن است هنگامی که برخی از اصول مفصل تر را که می خواهید زندگی کنید ، ذکر کنید ، این قوانین را اجرا کنید - برای مثال ، در ارزش خود برای مراقبت از محیط زیست ، ممکن است موارد دقیق تری را ذکر کرده باشید. اصول ، مانند "در سهم من از منابع یک سیاره زندگی می کنند" یا "از انجام کارهایی که به محیط زیست آسیب برساند جلوگیری می کند".

شاید برای شما مفید باشد که اکنون هرکدام از این قوانین را در زیر هر یک از مقادیر خود بر روی برنامه عمل بنویسید تا به شما یادآوری کند که قصد دارید خط را برای هر یک از مقادیر خود ترسیم کنید.

برخورد با تضاد بین ارزشها
مسئله دیگری که ممکن است در حین انجام کارهایی که انجام داده اید به وجود آمده باشد این است که عملی که سازگار با یکی از ارزشهای شما باشد ممکن است در واقع با ارزش دیگری مغایر باشد. به عنوان مثال ، اقدامات برنامه ریزی شده شما برای بازدید بیشتر از بستگان خود در کانادا (برای منعکس کردن ارزش مراقبت از مردم) ممکن است با ارزش مراقبت شما از محیط زیست (و اقدام به عدم پرواز) مغایر باشد. این درگیری های احتمالی باعث می شود که مردم احساس اضطراب یا گناه کنند زیرا نمی دانند چگونه با آنها برخورد کنند یا احساس می کنند ممکن است تصمیم اشتباهی گرفته باشند.

در اینجا نحوه برخورد با آن آورده شده است. وقتی می بینید که این نوع مقادیر درگیری در حال وقوع است ، از آن عقب بمانید و در مرحله اول به اثر احتمالی عمل برای هر یک از مقادیر نگاه کنید. در این حالت ، فقط شما می دانید تأثیر دیدن این اقوام چه تاثیری بر ارزش مراقبت شما از مردم خواهد داشت. تأثیر پروازها بر روی محیط زیست از نظر ارزشهای زیست محیطی شما بسیار بزرگ و منفی خواهد بود.

هنگامی که تأثیر احتمالی عمل را ارزیابی کردید ، مقادیر خود را اولویت بندی کنید - کدام یک از ارزش ها برای شما مهمتر است؟ برای کدامین سختگیرترین قوانین را دارید؟ اگر محیط را در اولویت قرار دهید و در قوانین خود پیرامون آن کاملاً سختگیرانه عمل کنید ، ممکن است این بدان معنا باشد که شما نمی توانید بیشتر از اقوام خود در کانادا بازدید کنید ، مگر اینکه بتوانید روش پرواز دوستانه تری برای انجام این کار پیدا کنید. اگر افراد بالاتر از محیط را در اولویت قرار دهید ، ممکن است تصمیم به پرواز بگیرید. یا ممکن است با یک پرواز بسیار کمتر از آنچه که در ابتدا برنامه ریزی کرده اید ، به سازش بین این دو برسید. ممکن است گاهی سازش ممکن باشد ، اما بعضی اوقات ممکن است نباشد و ممکن است یک اقدام انجام شود.

باز هم ، یک دوز سالم از عقل سلیم در این تصمیمات لازم است. هیچ قانون مشخصی وجود ندارد که چگونگی زندگی در راستای ارزشهای شما را تعیین کند. فقط با خودتان نسبت به تأثیراتی که احتمالاً می خواهید صادق باشید و سپس تصمیم بگیرید. اغلب ما در زندگی روزمره خود این تصمیمات را به صورت تقسیماتی ثانیه تقسیم می کنیم ، اما در صورت پیروی از مراحل بالا می توانیم در تصمیم گیری آنها بهتر شویم.

با سعادت با ارزشهای خود زندگی کنید
نکته پایانی که در این بخش باید به آن توجه شود این است که چگونه می توانید با ارزشهای اخلاقی خود سعادتمندانه زندگی کنید.

برخی از افراد که سعی در زندگی اخلاقی دارند می توانند احساس گناه کنند که به اندازه کافی انجام نمی دهند یا در مورد نحوه رفتار آنها سردرگم هستند. این شکل از گناه ممکن است در شرایطی رخ دهد که کسی نگران این باشد که آیا یک عمل خاص به اندازه کافی با ارزش های آنها سازگار است - به عنوان مثال ، خرید از فروشگاه ارزان قیمت لباس (و احتمال کار کارگاه تولید عرق فروشی) ممکن است مغایر با ارزش های آنها در مورد مراقبت از مردم باشد. .

برای مقابله با این وضعیت ، این مسئله را بررسی کنید که آیا احتمالاً ممکن است تأثیر عملکرد شما بزرگ یا کوچک باشد ، و اگر بزرگ باشد ، تصمیم بگیرید که آیا می توانید برای کمک به تصمیم خود ، زمان کافی برای انجام تحقیقات بیشتر در مورد تأثیر آن داشته باشید. در هر صورت ، تصمیم بگیرید و سپس حرکت کنید و به خودتان سخت نگذارید. شما در طی آن یک فرآیند درست تفکر را طی کرده اید و تصمیم گرفته اید.

زندگی همیشه مطابق با ارزش های ما همیشه آسان نیست ، بنابراین اگر نمی توانید گاهی اوقات نمره بگیرید ، خودتان سخت نگیرید. با این وجود ، شما نیز باید با خود صادق باشید. اگر متوجه می شوید که به طور مداوم نتوانید قوانین خود را رعایت کنید و نسبت به آن احساس گناه کنید ، شاید قوانین اخلاقی خود را بیش از حد تنظیم کرده باشید. در این حالت ، می توانید یا بیشتر تلاش کنید تا از آنها حمایت کنید یا سطح قوانین خود را پایین بیاورید. بنابراین ، صادق و محکم باشید اما با خود عادل باشید.

  • عشقی عشقولانه

چرا از بدن خود متنفر هستید و باید چه کاری انجام دهید؟

عشقی عشقولانه | سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۱۳ ب.ظ

اگر از بدن خود متنفر هستید و فکر می کنید که باید آن را برطرف کنید…
"آن دختر چاق بود ، و من از او متنفرم."

یکی از مراجعان من گفت این روز دیگر - درباره خودش است. خوب ، دختر کوچک خودش. و قلبم شکست.

یکی از اولین کارهایی که با مشتری ها انجام می دهم ، تشویق آنها به انجام رفتارهای دلسوزانه و مهربانی است - فقط همان دلسوزی و مهربانی اساسی انسان را گسترش دهند که نسبت به دیگران داشته باشند.

بسیار برعکس آنچه اکثر افرادی که با وزن و غذا می جنگند به آن عادت دارند. پس از همه ، وقتی صحبت از وزن و غذای ما می شود ، ما با پیام هایی مانند "فقط باید بیشتر بخواهید ، انگیزه داشته باشید ، عضله اراده خود را بسازید ، سخت تر تلاش کنید ، سخت تر کار کنید ، بهتر شوید ..."

شاید برای بعضی ها ساده و احمقانه به نظر برسد ، و درک این که چه نوع مهربانی و دلسوزی با وزن و مبارزات غذایی ارتباط دارد ، وقتی برنامه داریم برای باور کردن برعکس ، کار سختی است.

صرفاً افزایش برخی از مهربانی ها و مهربانی های اساسی انسان ، در واقع یکی از مهمترین کارهایی است که می توانید وقتی برای مدت طولانی با وزن و غذا تلاش کرده اید انجام دهید. این سخت ترین است ، و برخی بیشتر با این مفهوم ساده بیشتر از سایرین می جنگند.

شخصاً ، وقتی اولین بار شروع به تلاش کردم ، با آن سخت کوشیدم.

از خودم متنفر بودم. از همه چیز درباره من متنفر بودم و شرمنده نبودم ، و فکر نمی کردم سزاوار هرگونه مهربانی و شفقت باشم. اما می دانستم که اگر همیشه بخواهم روشی را که در مورد خودم احساس می کردم تغییر دهم ، باید بفهمم که چگونه بعضی ها را پیدا کنم.

بنابراین ، هنگامی که احساس کردم به مهربانی و دلسوزی نیاز دارم ، شروع کردم به تصویر کردن یک نسخه دختر کوچک از خودم. اگر نتوانستم آنرا به خودم بدهم ، می توانم تصویری ذهنی از او بکشم و آن را به این روش هدایت کنم.

این کار کرد ، و این حیله ای است که من از آن زمان با مشتری ها هم استفاده کردم.

اما روز دیگر ، این زن (مانند بسیاری دیگر) گفت ، "دختر کوچک من چاق بود ... و ... من ... از او متنفرم. چگونه می توانم وقتی از او متنفرم ، به او هدیه دهم؟ "

قلبم را شکست ، اما من را غافلگیر کرد ، و هرچه به آن می اندیشم ، عصبانی می شود. این عصبانیت مرا عصبانی می کند ، زیرا این بانوی زیبا به دنیا نیامده است که از یک خرده شکم خود متنفر باشد. او از جامعه احمقانه شکسته ما آموخته است و از آن زمان تا به امروز این عقیده را با خودش به همراه داشته است.

از زمانی که پیر شدیم تا هر نوع حس را از دنیای اطراف خود بیابیم ، یاد می گیریم که چربی دشمن است.

مادران فرزندان خود را به جلسات Watc Watchers با آنها می بردند تا از هفت یا هشت سالگی در این مقیاس شرمنده شوند. به ما اخطار داده شده است "بهتر است آن را نخورید ، شما نمی خواهید چاق شوید ،؟" گویی این یک سرنوشت بدتر از مرگ بود ، در حالی که همزمان آموزش داده می شود که غذا همه چیز را برطرف می کند.

"چه اشتباهی عزیزم ، شما ناراحت هستید؟ در اینجا ، یک کوکی داشته باشید. "

"گلو درد؟ در اینجا ، بستنی بخورید. "

ما به عنوان کاهش وزن ، به هر قیمتی ، پاداش داده ایم. با کسانی که آن را گم می کنند ، مانند حق امتیاز رفتار می شوند. با ستایش ، توجه و پذیرش روبرو می شوند ، در حالی که ما تماشای کسانی می کنیم که پشت آنها زمزمه می شوند به خاطر "اجازه رفتن به خودشان". یا بدتر از آن ، آنها آشکارا خسته می شوند و از چهره خود سرگرم می شوند - حتی حتی توسط دوستان و خانواده که ظاهراً آنها را دوست دارند و ادعا می کنند این کار را از عشق و نگرانی انجام می دهند.

جامعه ما به ما برنامه ریزی کرده است که باور کنیم که چربی دشمن است و افراد نازک به نوعی از طریق میلیون ها تجاوز خرد (و کلان) در طول کل زندگی ما بهتر از کسانی هستند که بزرگتر هستند.

و در اینجا آنچه اتفاق افتاده است:

ده ها میلیون نفر (بزرگ و کوچک) به معنای واقعی کلمه زندگی خود را تلف می کنند و ناامیدانه تلاش می کنند مشکل "چربی" خود را برطرف سازند ، بنابراین احساس می کنند مقبول این روایت فعلی است که اندازه و شکل آن ارزش انسانی را تعیین می کند.

و هنگامی که پوند می زنند ، از خود متنفرند.

همه چیز بسیار غیر قابل باور سمی ، آسیب زا و ضد تولید است ، و این مسئله باعث می شود که مشکل دقیقی از جمعیت ما برای "رفع" وسواس ایجاد کند. از آنجا که افراد پشت این جنگ که ما آنها را چاق کرده ایم ، می گذرانند و تمام زندگی خود را متنفر می کنند و خودشان را طرد می کنند.

داستانهایی که خودشان درباره خودشان می گویند ، در پایان به طور کلی شبیه این است:

من اگر لاغر نباشم ، بی ارزش و غیرممکن هستم.
اگر وزن اضافه کنم ، یک شکست هستم.
من بی فایده و احمق هستم
من بد خوردم ، بنابراین من بد هستم
من خیلی احمق هستم چون خودم را رها می کنم.
من منزجر کننده هستم و لیاقت ندارم که احساس خوبی داشته باشم یا به خوبی با آنها رفتار شود (توسط خودم یا دیگران).

شما ممکن است در حال فکر کردن باشید ، "خوب ، چگونه دیگر آنها می توانند انگیزه خود را برای جمع کردن گله های خود و کاهش وزن!" حتی ممکن است این فکر را با ویژگی معمولی "من فقط نگران سلامتی آنها هستم" دنبال کنید. (اگر هنوز هم اعتقاد دارید وسواس کاهش وزن به نفع بهداشت عمومی است ، اینجا را لمس کنید و این قطعه را بخوانید).

یک لحظه در مورد آن کلمات فکر کنید و در نظر بگیرید که چگونه آنها شما را احساس می کنند. حال در مورد تأثیر شنیدن صدای سرشان در اتوپلاک ، آگاهانه و ناخودآگاه ، روزانه ، ده ها هزار بار ، هر روز ، سالها یا حتی دهه ها ، فکر کنید.

ما به چیزهایی که خودمان می گوییم اعتقاد داریم. و اگر به خودمان بگوییم که به دلیل چربی اضافی بدن ، بی ارزش و غیرقابل تحمل هستیم و شکست می خوریم ، ما معتقدیم که این چیزها درست باشد که چه کسی در هسته ما است ، چه چیزی را برای ما ارزش دارد و مهمتر از آن ، آنچه را که شایسته ما هستیم در زندگی.

و ما مطابق با خود رفتار می کنیم.

اون زنی که دقایقی پیش ازش صحبت کردم؟ او مانند دهها میلیون نفر از ما ، در تلاش است هر چیزی را احساس کند جز نفرت از یک دختر کوچک که فکر می کند چاق است. دخترک که حتی از لحاظ جسمی دیگر وجود ندارد ، اما به وجود آمده است که او اکنون کیست و چه احساسی نسبت به خودش دارد زیرا او این داستانها ، احساسات و عقاید را در بزرگسالی حمل می کند.

به همین ترتیب من و من می خواهم شرط بندی کنم ، بنابراین شما نیز دارید. چون همه ما این کار را می کنیم.

بنابراین ، خودش را در اولویت قرار نمی دهد. او همه کارها را برای هر کس دیگری انجام می دهد ، در حالی که نادیده گرفتن آنچه ذهن و بدن به آن نیاز دارد تا زمانی که هیچ انرژی جسمی یا عاطفی برای انجام هر کاری نداشته باشد ، ندارد. و پس از آن ، وقتی که به نظر نمی رسد انرژی یا نیروی خود را مجبور می کند خود را مجبور کند از قوانین احمقانه شخص دیگری پیروی کند تا «مشکل وزن» را برطرف کند ، او خود را متنفر و ترشح می کند ، و چرخه فقط تغذیه خود را ادامه می دهد. خودش به معنای واقعی کلمه برای همیشه

هیچ کس در تاریخ بشریت فکر نکرده است ، "من چنین یک شکست بی ارزش هستم ، فکر می کنم امروز کاری را انجام داده ام که برای خودم و بدنم مهربان و مهربان است."

اینگونه کارها نیست. اینگونه نیست که شرم آور آنها ایجاد می شود زیرا ما با خودمان رفتار می کنیم که چگونه معتقدیم شایسته رفتار با ما هستند.

هنگامی که خوشبختی و ارزش خود را با وزن خود پیوند می دهیم ، افزایش وزن باعث می شود احساس ارزش کمتری داشته باشیم. هرچه احساس ارزشمندی کمتری داشته باشیم ، رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی کمتر درگیر می شویم.

ما بدن خود را جابجا نمی کنیم (مگر اینکه تصمیم به کاهش وزن بگیریم) زیرا سلامت آنها را در اولویت قرار نمی دهیم. ما فقط به کارهایی که فکر می کنیم باید به عنوان مجازات افزایش وزن و "شلاق دادن آنها به شکل" اهمیت دهند ، اهمیت می دهیم. مجازات بدنی به معنای واقعی کلمه درست به روشی که ما در مورد آن صحبت می کنیم ساخته شده است. اما از آنجا که ما با آن به عنوان مجازات رفتار می کنیم ، نمی توانیم به آن عمل کنیم.

ما چیزهایی می خوریم و پرخوری می کنیم که باعث می شود در ماشین به صورت زباله احساس شویم (و وزن بیشتری پیدا کنیم) ، عادت ، مجازات ، پاداش ، بی حس کردن و آرامش بخشیدن ، جشن گرفتن ، عزاداری برای اینکه بدن ما به آن چیزهایی نیاز داشته باشد یا بخواهیم - چه کسی اهمیت می دهد بدن ما می خواهد ، به هر حال ، درست است؟ ما ده ها سال است که نفرت ، تشییع و یادگیری اعتماد به این افراد را صرف نکرده ایم.

به همین دلیل داستان مهم است این مربوط به وزن است. به همین دلیل است که کل صنعت کاهش وزن به یک شوخی مبهم تبدیل شده است.

ما باید جلوی شیطنت و اولویت بندی وزن را بگیریم. ما باید.

درعوض ، ما باید با مهربانی و دلسوزی خود را دوش بگیریم. اگر بیش از اندازه از خود متنفریم که این موضوع را در نظر بگیریم ، باید نسخه جوانی از خود را با آن دوش بگیریم (فقط به جوانترین نسخه مورد نظر خود ادامه دهید تا برای پیدا کردن نسخه ای از شما احساس شفقت کنید).

مهربانی و دلسوزی به شدت در این فرآیند دخیل هستند ، زیرا ما نمی توانیم رفتارهای تنبیه کننده خود را تغییر دهیم تا زمانی که دست از اعتقاد برداریم که لایق مجازات شدن هستیم.

اگر می خواهید وزن ، سلامتی و یا رابطه ی خود با بدن یا مواد غذایی خود را تغییر دهید ، باید روشی را که در مورد خودتان احساس می کنید تغییر دهید و نمی توانید این کار را انجام دهید در حالی که خودتان را با داستانهای بی ارزش بودن بخاطر آنچه می خورید ، انجام دهید. یا آنچه که مقیاس می گوید.

این هرگز هرگز اتفاق نمی افتد.

ما باید جلوی رد بخشهایی از خودمان را بگیریم ، زیرا رد این داستان ها را در وهله اول می نویسد و کار را با نحوه سیم کشی مغز ما شروع می کنیم (تغییر افکار و داستانهایی که باعث ایجاد اعتقاداتی می شوند که عادتها و رفتارهای خود مخرب را هدایت می کنند). و ما باید با مهربانی و دلسوزی ، افکار و خرد بدن خود را تنظیم کنیم.

وقتی تمرکز خود را روی کاهش وزن و کاهش وزن متوقف کنیم و در عوض بر ریختن داستانها (و عقایدی که باعث ایجاد انتخاب های خود مخرب می شود) متمرکز شویم ، در این صورت و تنها در این صورت ، ما قادر هستیم تا برای همیشه ریختن جسمی و از همه مهمتر وزن عاطفی آنها را ایجاد کند. . سرانجام این یک عارضه جانبی بی دردسر می شود.

 

  • عشقی عشقولانه

5 راه برای نشان دادن عشق خود به دیگران

عشقی عشقولانه | سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۱۰ ب.ظ

5 راه برای نشان دادن عشق خود به دیگران (و خودتان)
"عشق همه چیز نیست. این تنها چیز است. " ~ استیون هیز

همه چیز در زندگی اشتباه می شود. پریشانی و سردرگمی می تواند ریشه دار شود ، که گاه منجر به انتقاد شدید از خود ، افسردگی یا اضطراب می شود.

ما احساس می کنیم که عشق شفا می یابد ، و چنین می کند.

من یک بار برای نگهداری از نوزادان متروکه به یتیم خانه رفتم و هر کودک نوپایی که من را محکم به من چسبیده بود ، بازدید کردم. هنوز هم می توانم احساس کنم که بازوهای کوچک آنها مرا ناامیدانه می کند.

ما وقتی می خواهیم اکسیژن میل کنیم ، عشق می ورزیم.

اما عشق چیست؟

آیا چیزی است که منتظر آن هستید؟

چه می شود اگر عشق بیش از یک احساس باشد؟

اگر انتخاب و اقدامات شما بتواند روح عشق را به زندگی منتقل کند چه می شود؟

عشق سایه ها و تفاوت های بسیاری دارد. در اینجا اشکال عشق وجود دارد که می توانید امروز از آن شروع کنید.

عشق به عنوان صبر
من قبلاً درگیر نتایج بودم. من یک عدم تحمل کمال گرا از شکست ، من دائماً سعی می کردم ارزش خود را اثبات کنم. این امر باعث ناراحتی من دیگران و خودم شد.

روزی پسر کوچک ما سر و صدا داشت در حالی که سعی می کردم تمرکز کنم ، سر و صدا می کرد. با عصبانیت ، من یک بازو گذاشتم و او به داخل آن برخورد کرد. او شروع به گریه کرد و من احساس شرم عمیقی کردم.

من تصمیم گرفتم تغییر کنم من قربانی می کردم آنچه زندگی را ارزش زندگی می کند: روابط ، سلامتی ، استعدادها و حتی خوشبختی خانواده. من از همه چیز غفلت کرده ام و همه ، از جمله خودم ، با عجله تمام قدم به سمت نتایج و اهداف می شوم.

گزینه اصلی برای تمرکز بر نتایج و بی توجهی دیگران چیست؟ صبر. صبر ابراز عشق با رفتار با هر فرد به عنوان بی فایده ، و نه فقط کمک یا مانع برای رسیدن به هدف.

صبر بیش از نتایج دربرگرفته است. این امکان را به شما می دهد که به جای بی توجهی به آنچه باعث می شود زندگی شما هنگام زندگی به سمت آخرین مقصد خود حرکت کند ، از سفر به زندگی لذت ببرید. این دوستان را برای سفر ، بهبود کار ، بازی و تمام زندگی جذب می کند.

صبر با اشتباهات خود فرصتی برای التیام و یادگیری می دهد. اشتباهات به عنوان تأیید بی فایده تلقی نمی شوند.

نکته مهم ، صبر به شما امکان می دهد تا در لحظه حضور کامل تری داشته باشید. مطابق تحقیقات علمی ، این مناسب برای روابط ، رفاه و مغز شما بسیار عالی است. زندگی صبورتر احساس غرق شدن یا سردرگمی را کاهش می دهد.

صبر عشق را به زندگی منتقل می کند و باعث می شود که همه جنبه های زندگی بهتر شود.

عشق به عنوان مهربانی
وقتی پدرم به شدت بیمار شد ، من فوراً به بلیط هواپیمایی نیاز داشتم. از نظر سلامتی کاملاً سالم بوده و پیر نبوده است. من ناامید شدم که به سرعت به او نزدیک شوم.

تلفن را برداشتم. اولین بانویی که با او صحبت کردم ، آن را به رسالت شخصی خود درآورد تا مرا به آنجا برساند.

او گفت: "هرچه سریع تر به فرودگاه بروید."

ظرف چند ساعت سوار هواپیما شدم. من به رختخواب او رسیدم ، دستش را در دست گرفتم و به آرامی برای او آواز خواندم. ساعت ها بعد درگذشت.

من هرگز مهربانی آن خانم را فراموش نمی کنم.

حتی اعمال مهربانی کمتر دراماتیک نیز می توانند با قدرت ابراز عشق کنند ، مانند گوش دادن به کسی که نیاز به گوش دلسوز دارد.

رودخانه ای با سرعت زیاد می تواند سطح آرام داشته باشد ، حتی اگر لبه های خشن را از صخره ها خرد کند. مهربانی مثل این است این آرامش تکه های خشن زندگی را برطرف می کند و به روانکاری اصطکاک بین افراد کمک می کند.

در گرمای یک استدلال ، مهربانی می تواند با "جواب نرم که عصبانیت را از بین می برد" بهبود یابد. پس از پایین آمدن دما ، کشف راه حل های معقول آسان تر است.

حتی اگر همه چیز در زندگی اشتباه پیش رود ، هنوز می توانید نسبت به خود و دیگران مهربانی ابراز کنید. شما به عنوان منبع عشق قدرتمند می شوید. مهربانی بی ادبی ، انتقاد شدید از خود ، عصبانیت و نارضایتی را جابجا می کند.

نسبت به خود و دیگران مهربانی بیشتری پرورش دهید و تجربه کنید که چگونه قسمت های تاریک زندگی توسط عشق روشن می شوند.

ع

شق به عنوان لذت بردن از موفقیت های دیگران
وقتی موفقیت را در دلار اندازه می گرفتم ، اغلب به دیگران حسادت می کردم. چرا شخص دیگری پول بیشتری داشته ، خانه ای زیبا ، چیزهای بیشتری ، ظاهری بهتر ، تعطیلات عجیب و غریب تر ، خانواده شادتر و والدین سالم تری داشته است؟ من یک مقایسه کننده بی قرار شدم.

هنگامی که من یک احساس قوی تر از منحصر به فرد بودن و ارزش خود را درک کردم ، شروع به قدردانی از موفقیت دیگران کردم. هر یک از ما در مسیر منحصر به فرد خودمان بودیم و اگر همه ما از این سفر لذت ببریم خوب خواهد بود.

عشق به عنوان لذت در موفقیت دیگران ، دوستان را به خود جلب می کند. این شادی را پرورش می دهد.

مدتها پیش برای تعطیلاتم از عموی مسن دیدن کردم. خبر رسید که من یک امتحان دانشگاه را گذرانده ام. او ترقه ها را خرید و آنها را جشن گرفت ، گرچه هرگز در دانشگاه نبوده است.

من از سر و صدا پر سر و صدا شرمنده شدم ، که به همسایگان هشدار داد ، اما این چشمانم را باز کرد تا چقدر او مرا دوست دارد.

سعی کنید حس محکم تری از منحصر به فرد بودن و ارزش های اصلی خود ایجاد کنید و راحت تر موفقیت های دیگران را جشن می گیرید. تلخی حسادت به تدریج جای خود را به آرامش بیشتر و روابط گرمتر می بخشد.

عشق به عنوان فروتنی
من یک بار دیدم ارکستر و گروه کر در حال اجرا در نهمین سمفونی بتهوون است. این عالی بود ، با صدها نفر از نوازندگان به عنوان یک اجرا. اما بدن انسان تریلیون ها سلول دارد که به طور هماهنگ کار می کنند.

برای نخستین انسان پدیدار شدن میلیاردها سال و گزیلیونها مولکول به طول انجامید. با این حال ، ما اغلب ترس و وحشت هایی را که یک انسان نسبت به شخص دارد ، ترس و وحشت بیشتری داریم.

به جای اینکه از چشم ، کبد ، مغز و سایر معجزات زیست شناسی سپاسگزار باشیم ، ما به همه این موارد و موارد دیگر حق داریم. یک احساس حق ، قدردانی ما را سرکوب می کند.

علاوه بر این ، اگر من به داشتن خانه ای بزرگتر از شخص دیگری مباهات می کنم ، به این معنی است که من نسبت به کسی که خانه ای حتی بزرگتر دارد ، فرومایه هستم. این برای هر یک از افتخارات من یکسان است. اما ظهور انسان ها چنان هیجان انگیز است که از نظر ظاهری ، مد ، خانه ها ، ماشین ها و سایر موارد همه کم رنگ است.

افتخار می تواند ناامنی من را به طور موقت فرو ببرد ، اما هنوز یک قدم مرا به احساس ناکافی نزدیک می کند. به نظر می رسد که شرمنده نفس خودم نیستم. افتخارآفرینی نیز تمایل به دفع دیگران دارد.

سالها بود که گناهانم را براق می کردم زیرا احساس می کردم ناامن و برای حفظ روکش کمال نیاز دارم. اکنون من سریعتر به پذیرش اشتباهات خود می پردازم ، خودم را به عنوان یک یادگیرنده مادام العمر می بینم. من همچنین قضاوت دیگران را کندتر می کنم و سریعتر می توانیم ببخشیم ، زیرا همه ما ناقص هستیم و هنوز هم یاد می گیریم.

عشق به عنوان فروتنی به معنای احترام عمیق به ارزش ذاتی هر انسانی است. احترام عمیق به هر فرد ، صرف نظر از وضعیت آنها ، به رفع احساس ناکافی کمک می کند ، بخشش را ترغیب می کند ، احساس حق را کاهش می دهد و قدردانی می کند.

فروتنی عشق را به زندگی می بخشد.

عشق به عنوان همدلی
ما تخم مرغ و جوجه های کوچک را در خانه جوجه کشی می کنیم. دختر کوچک ما یکی را تصویب کرد. این مرغ فرار می کرد و به آغوش او می پرید.

دختر ما یک بار سعی کرد که نان مرغ خود را به او ندهد. مرغ خفه شد و در عرض چند دقیقه از دنیا رفت.

ما او را آرام کردیم و به او یادآوری کردیم که او آگاهانه صدمه ای ندیده است ، و ما احساس اندوه و گناه را درک کردیم. ما مراسم خاکسپاری برگزار کردیم ، با محبت دفن مرغ در باغ. عشق ، به عنوان همدلی ، می تواند باعث ایجاد راحتی در یک رابطه یا خانه شود.

قدم گذاشتن به کفش یک قدم اول قدرتمند برای خدمت به آنها است. این مسئله در مورد مشتریان نیز صادق است. عشق ، به عنوان همدلی و خدمت ، در قلب مشاغل موفق قرار دارد.

من یک مدیر اجرایی میانسال در یک شرکت فناوری را می شناسم که بیشتر وقت خود را در یک دفتر می گذراند. وی در پاسخ به این سؤال که چه کاری انجام می دهد ، می گوید که به مردم کمک می کند تا زندگی بیشتری را تجربه کنند. او به نرم افزاری که شرکتش به بازار عرضه می کند ، اشاره دارد.

همدلی می تواند کار شما را متحول کند. به جای اینکه فقط یک برده دستمزد باشید ، می توانید از طریق همدلی و خدمت به مشتریان شرکت ، عشق را ابراز کنید.

همدلی ، عشق را به زندگی زنده می کند. حتی بعضی از کارهای خسته کننده ، در محل کار یا خانه ، می توانند با معنا روشن شوند.

  • عشقی عشقولانه

دو سال پیش ، من از نیو انگلستان به شمال غربی اقیانوس آرام نقل مکان کردم. زمان تحول بود و گرچه از شروع فصل جدیدی از زندگی خودم هیجان زده شدم ، متاسفم که دوستان قدیمی خود را پشت سر گذاشتم.

سال اول در خانه جدید من طاقت فرسا بود. من از خوابگاه به خوابگاه در شکار یک آپارتمان رفتم تا با خودم تماس بگیرم. مشتاق به دوستی ، من عصرهای خود را در شرکت در انواع مختلف ملاقات کردم. با استقبال از هجوم جدید مشتریان ، تجارت من رشد کرد. بالای این فشارهای بیرونی ، اضطراب من نشسته بود ، حضوری که شدت آن مثل یک جزر و مد غیرقابل پیش بینی جاری می شود.

من در این زمان انتقال تلاش کردم تا با دوستانم در نیو انگلستان تماس مستمر برقرار کنم. یک روز ، من نیاز به تنظیم مجدد تماس تلفنی با یکی از دوستان خودم داشتم زیرا احساس می کردم کاملاً غرق شده ام. برای آخر هفته بعد عذرخواهی کردم و دوباره برنامه ریزی کردم ، با وجود این که این اولین هفته رایگان من در ماه ها خواهد بود و برای بهبودی نیاز به زمان دارم. به خودم گفتم: "من این کار را می کنم."

و ببین ، وقتی آخر هفته آینده فرا رسید ، من از یک هفته استرس زا دیگر اضطراب کردم و خسته شدم. فکر یک تماس تلفنی کاملاً قریب به اتفاق بود ، بنابراین من فسخ کردم. از نو.

این بار ، دوستم به درستی از من ناراحت شد. او تغییر مجدد مداوم من را عدم سرمایه گذاری در دوستی ما دانست و ما به آرامی ارتباط را از دست دادیم.

حتی اکنون ، ماهها بعد ، از نحوه برخورد من با این تعامل ، احساس شرم عمیق می کنم. این یک فقدان دردناک بود ، یک درس فوق العاده با ارزش به من آموخت: وعده هایی که نمی توانید از آنها بخواهید نگه دارید راهی مطمئن برای از بین بردن روابط است - روابط با دیگران و رابطه خود با خودتان.

از آن زمان ، آموخته ام که چگونه الگوی سودآوری را بشکنم و دوباره به خودم اعتماد کنم. در اینجا چگونه است

چرا ما بیش از حد سود می کنیم و کم تحویل می دهیم؟
به طور کلی ، سود بیش از حد ناشی از تمایل ما به دوست داشتن یا پذیرش است. ما اعتقاد داریم که وقتی 110 درصد به دیگران می دهیم برای دیگران با ارزش تر هستیم و بنابراین ما به سود خود می پردازیم - با توجه به شرایط فعلی ما تعهدی می گیریم که غیر واقعی است.

ممکن است ابراز نارضایتی به نظر برسد:

موافقت برای تکمیل یک پروژه کاری در یک مهلت غیر واقعی
قول می دهم با یک دوست تماس بگیرید حتی اگر برنامه شما کاملاً خیرخواهانه باشد
موافقت با حضور در چند مهمانی در یک آخر هفته حتی اگر دچار اضطراب اجتماعی شوید
Overpromising نوعی خاص از رضایت مردم است ، پدیده ای که ما در برابر ضربان های طبیعی خود عمل می کنیم تا تأیید ، پذیرش یا عشق دیگران را بدست آوریم.

هنگامی که ما بیش از حد معامله می کنیم ، سعی می کنیم به یک نسخه ایده آل از خودمان تبدیل شویم - نسخه ای که این کارها را بدون زحمت و در یک جدول زمانی مشخص انجام می دهد. با این کار ما محدودیتهای طبیعی خود را انکار می کنیم و آنچه را که اعتقاد داریم دیگران به جای آنچه که از خودمان می خواهیم از ما می خواهند در اولویت قرار می دهیم.

در جایی ، بیشتر افراد دلپذیر یاد گرفته اند که خود معتبر بودن آنها به اندازه کافی دوست داشتنی نیستند ، بنابراین آنها به طور ناخودآگاه یا ناخودآگاه اعتقاد دارند که تنها راه برای تأمین عشق عشق به آنها متفاوت است. آنها ممکن است تلاش زیادی برای به نظر رسیدن اجتماعی تر ، تولیدی تر ، تسهیل تر یا شادتر از آنچه در واقع هستند انجام دهند. در مورد خرابکاری ، آنها تلاش بیشتری می کنند تا بتوانند چیزی بیشتر از آنچه را که می توانند به راحتی ارائه دهند.

در نتیجه ، کسانی از ما که سوءاستفاده می کنند یا وظیفه توافق شده را انجام می دهند - هرچند خشمگینانه - یا کاملاً عقب نشینی می کنیم. در هر صورت ، آسیب جدی ایجاد می کند زیرا می آموزیم که نمی توانیم به خودمان اعتماد کنیم. ما با احساس شرم و اعتقاد ناخوشایند روبرو هستیم که باید دفعه بعد بهتر عمل کنیم و بنابراین چرخه خودش را تکرار می کند.

راز شکستن این چرخه پر از گناه ، برقراری ارتباط نیازها ، محدودیت ها و خواسته های ما از ابتدا با مرزهای محرک است.

قدرت مرزهای فعال
وقتی در مورد مرزها فکر می کنیم ، عموماً به آنچه که من از آن به عنوان مرزهای پسرونده یاد می کنم فکر می کنیم: پاسخ دادن به رفتار شخص دیگری با ادعای روشن درباره آنچه قابل قبول است یا نیست. ممکن است احساس تهدید ، عصبانیت ، ناامن بودن ، غرق شدن یا تحریک شدن داشته باشیم و به همین ترتیب پاسخ می دهیم. مثلا:

در تاریخ اول ، همراه شما بازوی خود را در اطراف شانه های شما قرار می دهد. احساس ناراحتی می کنید شما دست او را برداشته و می گویید ، "من هنوز آماده نمایش عمومی محبت نیستم."

پدر شما از شما می پرسد که در انتخابات به چه کسی رای می دهید. شما می گویید ، "بابا ، من می خواهم چه کسی را که به خصوصی رأی می دهم حفظ کنم."

دوست شما بارب می پرسد که آیا او می تواند 100 دلار وام بدهد. شما پاسخ می دهید ، "من از بارب متأسفم ، اما به طور معمول ، من وام نمی دهم."

مرزهای برگشتی نوعی دفاع از خود کلامی است. آنها قدرتمند و مؤثر هستند ، اما بسیاری از آنها به سختی دشوار می دانند که تعیین کنند. هنگامی که قبلاً احساس تهدید ، زورگویی یا تحت فشار قرار می دهیم ، صحبت کردن برای خودمان دشوار است. اگر در محیطی بزرگ شدیم که وقتی برای خودمان صحبت کردیم به ما آسیب رساندیم ، ممکن است تصور کنیم که مرزها را غیرممکن بدانیم.

برای دور زدن روند ناخوشایند تنظیم مرزهای بازگشتی ، هنر تنظیم مرزهای فعال را یاد گرفته ام. مرزهای فعال ما را ملزم می کند که پیشاپیش ، نیازها ، محدودیت ها و خواسته های ما را در نظر بگیریم. سپس آن نیازها را در مرحله اولیه روابط برقرار می کنیم ، و نیازهای خود را به طور اساسی در پایه روابط قرار می دهیم.

چند مثال:

شما با شخصی که در یک رویداد ملاقات می کنید ، شماره را مبادله می کنید. امیدوار هستید که این مسئله به دوستی تبدیل شود. وقتی روز بعد برای شما متن نوشت ، با شور و شوق پاسخ می دهید و به او می آموزید که تمایل دارید برای پاسخ به متن ها چند ساعت یا چند روز طول بکشد.
شما سابقه تروما دارید. قبل از اینکه رابطه عاشقانه شما جسمی شود ، به شریک زندگی خود می گویید که ترجیح می دهید صمیمیت جسمی را کند کنید. توضیح می دهید که تا زمانی که احساس امنیت و راحتی کنید ، منتظر رابطه جنسی هستید.
به شما شغل جدیدی پیشنهاد شده است. شما همچنین در مراقبت از کودکان یک کودک نو پا نیز دارید. شما به کارفرمای جدید خود می گویید که اگر کودک نوپای شما بیمار شود و نیاز به مراقبت از کودک داشته باشد ، باید این کار را زود انجام دهید.
تعیین مرزهای پیشرو نیاز به پذیرش خود دارد. ما باید بتوانیم نیازهای خودمان را تأیید و پذیرش کنیم تا آنها را به دیگران منتقل کنیم. با این کار فرصتی را برای دیگران ایجاد می کنیم که اصالت داشته باشند و نیازهای آنها را با ما در میان بگذارند.

گاهی اوقات ، هر دو طرف مایل به برآورده کردن نیازهای دیگران یا پیدا کردن یک سازش قابل کنترل هستند. بعضی اوقات ، بعد از به اشتراک گذاشتن مرزهای فعال ، ممکن است یاد بگیریم که نیازهای ما با نیازهای شریک زندگی جدید ، دوست یا همکار جدید ما سازگار نیست. و این کاملا خوب است آیا ترجیحا یاد نمی گیرید که از ابتدا به جای شش ماه - یا شش سال - پایین جاده؟

نحوه تنظیم مرزهای فعال
سناریوهایی مانند این ممکن است مناسب برای مرزهای فعال باشد:

مذاکره در مورد سرعت پاسخ دادن به متون ، تماس ها و ایمیل ها
بحث در مورد میزان صمیمیت در یک رابطه جسمی
محدود کردن چند مسئولیت اضافی که در دفتر انجام می دهید
مذاکره در مورد دوستیابی به عنوان یک والدین مجرد
تعیین نحوه مدیریت پول هنگام حرکت با شریک زندگی خود
پیدا کردن زبان مناسب می تواند چالش برانگیزترین بخش تنظیم مرز باشد. در تجربه من ، گفتگو دو طرفه که در آن هر دو طرف بتوانند نیازهای خود را بدون قضاوت بیان کنند ، ساده ترین راه برای ایجاد مکالمه سالم است. ممکن است موارد زیر را امتحان کنید:

هنگام تنظیم مرزهای فعال در دوستی های جدید یا روابط عاشقانه جدید:

"من از این ارتباطی که می سازیم هیجان زده ام. من می خواهم با شما صحبت کنم در مورد آنچه که هر یک می خواهیم این رابطه به نظر برسد. من دوست دارم که کمی در مورد نیازهای شما بشنوم و بعضی از موارد خودم را به اشتراک بگذارم. "

هنگام تنظیم مرزهای فعال در روابط موجود در حال گذار:

"من می دانم که ما قصد داریم وارد فاز جدیدی از روابط دوستانه / عاشقانه / روابط کاری خود شویم. برای آسانتر شدن گذار برای هر دوی ما ، دوست دارم با شما گفتگویی انجام دهم در مورد آنچه که هر یک می خواهیم این مرحله جدید به نظر برسد. من دوست دارم که کمی در مورد نیازهای شما بشنوم و بعضی از موارد خودم را به اشتراک بگذارم. "

هنگام تنظیم مرزهای فعال در محل کار:

"من واقعاً مشتاقانه منتظر همکاری با شما هستم. قبل از شروع کار ، من دوست دارم یک مکالمه را ترتیب دهم تا درمورد اینکه چگونه می توانم به بهترین نحو نیازهای شما را برآورده کنم و برعکس

تعیین مرزهای فعال باعث نمی شود که دوستان ، همکاران یا عزیزان شما در آینده از مرزهای شما پیشی بگیرند. با این حال ، در چنین شرایطی ، مرجع کردن مرز قبلاً توافق شده بسیار آسان تر از آن است که یک مرز تازه از ابتدا تعیین کنید.

مرزهای فعال باعث تغییر زندگی من شده است
من برای ردیابی وعده های شکسته ای که پشت سرم گذاشت ، بار سنگین شرم را تحمل کردم. اکنون ، من می فهمم که پذیرش نیازهای خودم کلید حفظ حرف من است.

من روزانه از مرزهای فعال استفاده می کنم. دوستان من می دانند که من به متن ها ، ایمیل ها و پیام های فیس بوک پاسخ می دهم. شریک زندگی من می داند که من سابقه تروما دارم و باید لحن فعل و انفعالات جسمی خود را تنظیم کنیم. مشتریان من می دانند که من چهار روز در هفته ، از ساعت 10 صبح - 5 بعد از ظهر کار می کنم و به ایمیل های خارج از آن بازه زمانی پاسخ نمی دهم. خانواده فوری من می دانند که من در خانه درباره سیاست بحث نخواهم کرد.

تعیین این مرزها به من اجازه داده است که خودم را دوست داشته باشم. پیش از این ، از این واقعیت متنفر بودم که اضطراب من باعث شد تا ارتباط بهتری داشته باشم. من از چگونگی ظاهر شدن آسیب من در حداقل لحظه های مناسب متنفر بودم. هنگام تعطیل آخر هفته به ایمیل های مشتری من پاسخ ندادم احساس گناه و تنبلی کردم. اکنون ، من می پذیرم که این نیازهای من است ، و به دیگران فرصت می دهم که آنها را نیز بپذیرند.

کسانی که مرزهای من را می شناسند و به هر حال تصمیم می گیرند با من ارتباط برقرار کنند ، یادآوری قدرتمندی هستند که نیازهای من باعث نمی شود من از محبت دیگران بی ارزش شوم. آنها به من یادآوری می کنند که من دوست داشتنی و کافی هستم ، همانطور که هستم.

  • عشقی عشقولانه

16 راهکار برای داشتن زندگی شاد+ چطور در زندگی شاد زندگی کنیم؟

عشقی عشقولانه | دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۲۷ ق.ظ

بعضی اوقات احساس می کنم بعد از خوشبختی قسمت بهتر زندگی ام را در تعقیب و گذراندن سپری کردم. همیشه به نظر می رسید که خوشبختی فقط کمی از ذهن من باقی مانده است - جایی در آینده که همیشه می توانستم ببینم ، اما کاملاً لمس نشده است.

به عنوان مثال ، هنگامی که من بچه بودم ، معتقدم اگر در یک کالج خوب قبول شوم ، خوشحالم. در دانشکده ، من اعتقاد داشتم که اگر کار خوبی داشته باشم خوشحال خواهم شد. وقتی شغلی پیدا کردم ، اعتقاد داشتم که اگر یک ارتقاء و افزایش پیدا کنم خوشحال می شوم. و روی و روی آن رفت.

هر زمان که به یک هدف می رسیدم ، به نظر می رسید که هدف بعدی همان جایی است که شادی واقعی در آن قرار دارد.

متأسفانه ، این زندگی شخصی من را نیز تحت تأثیر قرار داد. فکر کردم ، "وقتی یک پسر بزرگ پیدا می کنم ، خوشحال می شوم. صبر کنید ، برای اینکه واقعاً خوشحال شویم ، ابتدا باید ازدواج کنیم. ازدواج بسیار خوبی است ، اما برای پیدا کردن شادی واقعی باید بچه هایی داشته باشیم. خدایا ، کودک ما باید کمی بزرگ شود تا واقعاً بتوانیم از بودن با او لذت ببریم ... "و غیره.

بیش از سی و پنج سال ، من در این مسیر خوشبختی را تعقیب کردم ، بدون این که متوجه شوم چه تعقیبی بیهوده بود.

و بعد از آن ، حدوداً دو سال عقب ، ناگهان از آن دلگیر شدم.

یک شب ، در روزی که مثل هر روز دیگر شروع شده بود ، من خودم را با دختر سه ساله ام در بیمارستان دیدم که در خارج از اتاق اورژانس که شوهرم در آن قرار داشت منتظر ماندم.

بعد از یک هفته در بیمارستان ، شوهرم خوب آمد. با این حال ، اساساً شیوه نگاه به زندگی را تغییر داد.

برای اولین بار بیهودگی تعقیب و گریز ما را دیدم. من هنوز معتقدم که اهداف مهم هستند و باید برای دستیابی به آنها تلاش کنیم. اما اکنون ، من آنها را بیشتر به عنوان نشانگرهای مایل در سفر زندگی می بینم ، و ارتباطی با خوشبختی ندارند.

به نظر می رسد خوشبختی چیزی نیست که ما به دنبال آن برویم. این چیزی است که در درون ما است. ما فقط نیاز به پاک کردن برخی از درهم و برهمی برای پیدا کردن آن داریم.

دو سالی که گذشت ، یک سفر شگفت انگیز بوده است که به آرامی اجازه می دهیم بخشی از آن آشفتگی ها را در تلاش برای یافتن شادی واقعی در درون خود رها کنیم. این هنوز یک کار در حال پیشرفت است ، اما این چیزهایی است که من سعی می کنم آنها را رها کنم.

1. اجازه دهید سعی کنید همه چیز را کنترل کنید.
تنها چیزی که می توانیم واقعاً کنترل کنیم نگرش و واکنش های خودمان است. پس از پذیرفتن این امر ، صرف نظر از چگونگی وقایع ، می توانیم خوشبختی را در همان جا قرار بگیریم. این شاید سخت ترین اما ضروری ترین قسمت تحول برای من بود.

2. اجازه دهید سعی کنید همه را خوشحال کنیم.
هربار که وانمود می کنیم کسی هستیم ، ما را از خود واقعی و مکان شادی ما دور می کند. در ابتدا کار سختی نبود که جلوی تلاش دیگران را بگیرم. سرانجام فهمیدم چقدر رهایی بخش است که جرات می کنم خودم باشم!

3. احساس حق را رها کنید.
غالباً خودم را می دیدم که "چرا من؟" جایگزین کردن آن با "چرا نه؟" سخت بود پس از همه ، همه سهم خود را از شادی ها و اندوه ها می گیرند. چرا باید به نوعی بالاتر از آن باشم و فقط شایسته شادی باشم؟

4. بگذارید از نارضایتی برود.
مگر اینکه در کفش های دیگر راه برویم ، دلیل رفتار آنها را نمی دانیم. تحمل نارضایتی فقط به ما آسیب می رساند و هرگونه ترمیم را به تأخیر می اندازد. نمی توانم به شما بگویم چقدر شگفت انگیز بوده است که برخی از نارضایتی هایی را که حتی نمی دانستم سالهاست تحمل می کردم ، رها کنم!

5- گناه را رها کنید.
از طرف تلنگر ، اگر ما کسانی هستیم که اشتباه کردیم ، وقت آن است که خودمان را ببخشیم و اصلاح کنیم. "متاسفم. چگونه می توانم آن را برطرف کنم؟ " می تواند در شروع روند بهبودی مسیری طولانی طی کند.

6. بگذارید از غرور بروید.
نه عذرخواهی و نه بخشش بدون اجازه غرور امکان پذیر نیست. جایی که غرور در آن وجود دارد ، جایی برای ارتباط معتبر وجود ندارد. رهایش کن.

7. دست از کمال گرایی بگذارید.
اگر برای هر فرصتی که در جستجوی کمال زحمت کشیدم سکون داشته باشم ، ثروتمند خواهم شد! اما هیچ کس نمی تواند تمام وقت کامل باشد. این همان چیزی است که ما را به انسان تبدیل می کند. ما دمدمی هستیم ما نقص هایی داریم. ما فقط به شکلی که هستیم زیبا هستیم.

8- بگذارید منفی شود.
در هر موقعیت معینی ، ما یک انتخاب داریم - ببینیم چه چیز خوبی است و از شما سپاسگزار است ، یا به آنچه اشتباه است و شکایت کنید نگاه کنید. اتخاذ آگاهانه نگرش قدردانی به معنای واقعی کلمه روند زندگی من را تغییر داد.

9- از روابط زهکشی و ناسالم رها شوید.
ما متوسط ​​افرادی هستیم که با آنها در ارتباط هستیم و اگر آنها غالباً منفی باشند ، حفظ نگرش قدردانی برای ما سخت می شود. این یک تماس سختی بود که باید خودم را از افرادی که در زندگی من بودند ، دور می کردم ، اما من باید ادامه دهم.

10. بگذارید از شلوغی برود.
در جاهایی از این راه ، بسیاری از ما این مفهوم را خریداری کرده ایم که هرچه شلوغ تر هستیم و هرچه بیشتر به آن دست یابیم ، خوشبخت تر خواهیم بود. بعد از سی و پنج سال ، متوجه شدم که شلوغی با خوشبختی برابر نیست.

11- دلبستگی به پول را رها کنید.
پول قطعاً خوب است ، اما هنگامی که نیازهای اولیه و اهداف پس انداز ما برآورده شود ، زمان آن رسیده است تا تجارت سود بیشتری کسب کنید. رها کردن نیاز به پول فقط به خاطر آن تجربه ای بسیار سخت اما برآورده برای من بوده است.

12. ترس از شکست را رها کنید.
هرکسی که هر چیز ارزشمندی را امتحان کند ، در مقطعی یا دیگری شکست می خورد. شکست به معنای شکستن نیست. این به این معنی است که ما جرات داریم جرات کنیم! گفت آسانتر از انجام است ، اما من سعی می کنم.

13. ترس از ترک را رها کنید.
اصولاً همه ما به دنبال ارتباط هستیم. اما هنگامی که ترس از ترک زندگی شروع به حاکمیت بر زندگی ما می کند ، ما انتخاب های بسیار غیر منطقی می کنیم. من سعی می کنم به این اعتماد داشته باشم که آنچه در نظر گرفته می شود اتفاق خواهد افتاد. و مهم نیست که چطور همه چیز معلوم می شود ، ما درست از آن بیرون خواهیم آمد.

14. بگذارید مقایسه کنیم.
معمولاً فقط می توانیم نکات برجسته زندگی دیگران را ببینیم. مقایسه صحنه های پشت صحنه من با آن فقط باعث نارضایتی من در گذشته شده است. زمان تغییر است

15- انتظارات را رها کنید.
در پایان ، هسته اصلی همه مسائل من این بود که انتظار داشتم اتفاقات به شکلی مشخص باشد. من انتظار داشتم که یک همسر خوب یا یک دوست چطور باید رفتار کند. من انتظار داشتم که دخترم به روشی خاص رفتار کند. انتظار داشتم که شرایط چگونه معلوم شود. هک ، من حتی انتظارات ثابت از چه خوشبختی داشتم! رها کردن انتظارات به هر چیز دیگری کمک کرده است که در جای خود قرار بگیرد.

16. بگذارید دیروز و فردا برود.
و سرانجام ، اگر ما از چمدان گذشته و یا ترس از آینده ناراحت شویم ، چگونه می توانیم خوشبختی واقعی را پیدا کنیم؟ هنگامی که یاد گرفتم برخی از موارد فوق را رها کنم ، امروز و اکنون شروع به تمرکز عمدی کردم. ناگهان ، موسیقی و زیبایی از آنچه که قبلاً دنیوی بود ، ظهور کرد. آیا روش بهتری برای یافتن خوشبختی واقعی وجود دارد؟

  • عشقی عشقولانه

چطور شریک زندگی خود را انتخاب کنیم؟

عشقی عشقولانه | يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۵۰ ب.ظ

این یک ایده هوشمندانه است که به جای اینکه فقط با اولین امکان همراه باشید ، همسرتان را به طور فعال انتخاب کنید. از طرف دیگر ، بسیار مهم نیست که زیاد انتخاب کنید ، زیرا این مسئله ممکن است استعداد شرکای احتمالی شما را کم کند. شما می توانید با تصمیم گیری در مورد اولویت های خود در اختیار شما قرار دهید و از فرصت هایی که در راه شما است باز بمانید. همچنین می توانید رابطه فعلی خود را ارزیابی کنید تا ببینید آیا این مناسب است یا خیر. علاوه بر این ، روی توسعه صفات شخصی کار کنید که به شما در ایجاد رابطه سالم با شخص مناسب کمک خواهد کرد.
1
به دنبال شریک ایده آل خود هستید
تصویر با عنوان شریک زندگی مناسب در زندگی مرحله 1 را انتخاب کنید
1
معامله گران خود را شناسایی کنید. از خود بپرسید کدام یک از خصوصیات شخصیتی ، عادات یا شرایطی را که نمی توانید در شریک زندگی قبول کنید. آماده باشید تا در صورت حضور هر یک از معامله گران شما ، کسی را متوقف کند. [1]
معامله گران واقعی خود را از صفاتی که ممکن است آزار دهنده باشد جدا کنید ، اما پایان دنیا نیست.
به عنوان مثال ، بهداشت نامناسب ممکن است یک معامله گر واقعی برای شما باشد. از طرف دیگر ، شما ممکن است تصمیم بگیرید که می توانید با شریکی که دوست دارد دیر بیدار بماند زندگی کنید ، حتی اگر شبانه خود را جزم نکنید.
تصویر با عنوان شریک زندگی در زندگی مرحله دوم را انتخاب کنید
2
تصمیمی بگیرید که شریک زندگی ایده آل شما باید چه ویژگی هایی داشته باشد. شخصیت شریک زندگی شما در تعیین رابطه با آنها چه نقشی خواهد داشت. تصمیم بگیرید که شریک ایده آل شما چه ویژگی هایی را باید داشته باشد ، و کدام یک از آنها می توانید بدون آنها زندگی کنید.
به عنوان مثال ، شما ممکن است تصمیم بگیرید شریک آینده شما نیاز به قابل اعتماد ، مهربان و از نظر عاطفی پایدار باشد.
شخصیت و ارزشهای خود را مورد توجه قرار دهید. بیشتر افراد با شریک زندگی که حداقل تا حدودی شبیه آنها است ، بهترین کار را می کنند.
نکته تخصصی
روابط و آشنایی متخصص
به دنبال کسی باشید که بتوانید با او دوست باشید. جسیکا انگل ، مدیر Bay Area Dating Coach ، می گوید: "تحقیقات بسیار خوبی وجود دارد که نشان می دهد روابط سالم و شاد در دوستی برقرار است. به گفته این دلیل دلیل روابط عاشقانه بسیار ویژه است ، این است که آنها با همه ما متفاوت هستند. روابط ، بنابراین من توصیه می کنم به دنبال دوستی به علاوه. "

تصویر با عنوان شریک زندگی در زندگی مرحله سوم را انتخاب کنید
3
به این فکر کنید که شریک زندگی ایده آل شما باید چه سبک زندگی داشته باشد. تصور کنید یک روز معمولی را با شریک زندگی ایده آل خود بگذرانید. در مورد انواع کارهایی که می توانید از کنار هم لذت ببرید فکر کنید. از خود بپرسید که چقدر حاضرید سبک زندگی فعلی خود را برای شریک زندگی آینده خود تغییر دهید. [2]
برای مثال ، اگر عاشق پیاده روی و کمپینگ در آخر هفته هستید ، احتمالاً می خواهید به دنبال شریکی باشید که دوست دارد بیرون از خانه باشد.
تصویر با عنوان شریک زندگی در زندگی مرحله چهارم را انتخاب کنید
4
از تهیه لیست های چکیده دقیق خودداری کنید. تهیه لیست هایی از "ضروریات" در یک شریک آینده می تواند جالب باشد ، اما اگر بیش از اندازه در لیست خواسته های خود سرمایه گذاری کنید ، ممکن است رابطه خوبی از دست ندهید. به نحوه ارتباط با شرکای احتمالی در زندگی واقعی توجه کنید ، نه اینکه چقدر روی کاغذ همخوانی داشته باشید. [3]
اگر شما باید یک لیست درست کنید ، فقط روی برخی از ارزش ها یا صفاتی که برای شما مهمتر است تمرکز کنید.
تصویر با عنوان شریک زندگی مناسب در زندگی مرحله 5 را انتخاب کنید
5
با افرادی که نوع "شما" نیستند ، قدمت بگذارید. بعضی اوقات مسابقات عالی آشکار نیستند ، بنابراین تا به امروز به جستجوی افراد بپردازید. اگر اصرار دارید فقط افرادی را ببینید که به روشی خاص به نظر می رسند یا نوع خاصی از شغل را دارند ، می توانید نسبت به دیگران که شرکای بسیار خوبی دارند نادیده بگیرید. [4]
گسترش دایره اجتماعی شما این فرصت را به شما می دهد تا با انواع بیشتری از افراد ملاقات کنید.
روش
2
ارزیابی علاقه عاشقانه فعلی شما
تصویر با عنوان شریک زندگی مناسب را در زندگی مرحله 6 انتخاب کنید
1
برای آشنایی با مردم وقت بگذارید. وقتی شروع به دیدن کسی می کنید ، صبور باشید و اجازه دهید رابطه به طور طبیعی توسعه پیدا کند. خیلی سریع جدی نگیرید یا کسی را زودرس بنویسید. زمان لازم است تا بدانید که آیا با کسی سازگار هستید. [5]
اگر علاقه عاشقانه رفتارهای پرچم قرمز را به نمایش بگذارد ، احتمالاً دلیلی برای آشنایی بیشتر با آنها وجود ندارد. با این حال ، اگر مطمئن نیستید کسی را دوست دارید یا نه ، رفتن به تاریخ یا دو روز دیگر می تواند به شما کمک کند تشخیص دهد که چه احساسی دارید.
تصویر با عنوان شریک زندگی در زندگی مرحله 7 را انتخاب کنید
2
به روده خود اعتماد کنید. اگر احساس بدی در مورد روابط در حال توسعه دارید ، ایده خوبی است که مسائل را کند یا روابط را به طور کامل قطع کنید. با گذراندن وقت بیشتر با آنها ، معایب مردم بیشتر به چشم می آیند. اگر در شخصی که می بینید پرچم های قرمز یا معامله گران را مشاهده می کنید ، به احتمال زیاد این مسائل بدتر می شوند ، بهتر نیست. [6]
اگر نگران جنبه های خاصی از روابط در حال توسعه هستید ، با شخص دیگر صحبت کنید. ممکن است شما بتوانید به سازش برسید. همچنین ممکن است با فهمیدن این که رابطه به جایی نمی رود ، خودتان را صرفه جویی کنید.
تصویر با عنوان شریک زندگی در زندگی مرحله هشتم را انتخاب کنید

3
ویژگی های شخصیتی را که دوست دارید شریک زندگی تان داشته باشد ، توسعه دهید. برای پیدا کردن یک رابطه عالی ، بر روی تبدیل شدن به شریکی که دوست دارید خود داشته باشید ، کار کنید. در مورد چگونگی غنی سازی زندگی شریک زندگی آینده خود فکر کنید. [12]
به عنوان مثال ، اگر می خواهید شریکی سخاوتمند باشید ، خود را برای تبدیل شدن به یک فرد هدیه تر تلاش کنید.
تصویر با عنوان شریک زندگی در زندگی گام چهاردهم را انتخاب کنید
4
اطمینان حاصل کنید که شریک زندگی شما برای چه کسی ارزش دارد. یک شریک عاشقانه ایده آل باید بتواند تعادل را حفظ کند. همسری شما باید در حال حاضر ، چه نقصان و همگان ، از کسی که حق دارید ارزش و قدردانی کند. شما نباید احساس کنید که باید فردی در اطراف آنها باشید. با این حال ، آن شخص باید از رشد شما نیز پشتیبانی کند و شما را ترغیب کند که بهترین نسخه خود باشید.
سؤال کنید که آیا شریک زندگی شما اجازه می دهد در حالی که هنوز از رشد خود حمایت می کنید ، باشید. به عنوان مثال ، آنها نباید شما را به سمت شخص دیگری سوق دهند یا شما را از ایجاد تغییرات مثبت تشویق کند.

  • عشقی عشقولانه

عاشق شدن برای اولین بار: عشق که به نظر درست می رسد
به ما گفته شده است که ما در زندگی خود فقط عاشق سه نفر هستیم. با این حال ، آنها همچنین معتقد بودند که ما به دلایل دیگری به هریک از این عشق ها نیاز داریم.

اغلب اوقات ما هنگام جوان بودن ، حتی در دبیرستان است. عشق ایده آل گرایانه - همان کسی که به نظر می رسد مثل افسانه هایی که ما به عنوان کودک می خوانیم.

این عشقی است که به آنچه باید به خاطر جامعه انجام دهیم جذاب است - و احتمالاً خانواده های ما. ما با این اعتقاد وارد می شویم که این تنها عشق ما خواهد بود و مهم نیست که این احساس کاملاً صحیح نباشد ، یا اگر خودمان را پیدا کنیم که حقایق شخصی خود را بخوریم تا عملی شود ، زیرا در اعماق اعتقاد ماست که این همان چیزی است که قرار است عشق باشد.

عاشق شدن

از آنجا که در این نوع عشق ، نحوه نگاه دیگران به ما مهمتر از آن است که در واقع چه احساسی داریم.

عشقی که درست به نظر می رسد.

2 بار سقوط در عشق: عشق سخت
دوم قرار است عشق سخت ما باشد - کسی که به ما درس می دهد که ما چه کسی هستیم و چند بار می خواهیم دوست داشته باشیم یا نیاز داریم. این نوعی از عشق است که چه از طریق دروغ ، چه درد یا دستکاری ، صدمه دیده است.

ما فکر می کنیم که ما انتخاب های متفاوتی نسبت به اول خود انجام می دهیم ، اما در واقعیت ما هنوز از نیاز به آموختن درس ها تصمیم گیری می کنیم - اما به آن آویزان می شویم. عشق دوم ما می تواند به یک چرخه تبدیل شود ، اغلب اوقات که تکرار می کنیم زیرا فکر می کنیم به نوعی پایان دادن متفاوت از گذشته خواهد بود. با این حال ، هر بار که سعی می کنیم ، به نوعی بدتر از گذشته می شود.

گاهی اوقات ناسالم ، نامتعادل یا خودشیفتگی. ممکن است سوء استفاده عاطفی ، روانی یا حتی جسمی وجود داشته باشد - به احتمال زیاد سطح بالایی از درام وجود خواهد داشت. این دقیقاً همان چیزی است که ما را به این بخش داستانی معتاد نگه می دارد ، زیرا غلتکی هیجان انگیز از اوج ها و پایین ترین حالت ها و مانند یک آشغال در تلاش برای رفع مشکل است ، ما با توقعات زیاد به پایین می چسبیم.

با این نوع عشق ، تلاش برای کارآیی آن مهمتر از آنچه واقعاً باید باشد باشد.

عشقی که آرزو داشتیم درست بود.

Falling In Love 3 بار: عشق که دوام دارد
و سوم ، عشقی است که هرگز شاهد آمدن آن نیستیم. کسی که معمولاً همه ما را نادرست به نظر می رساند و ایده آل های ماندگار ما را درمورد آنچه قرار است عشق قرار داشته باشد از بین می برد. این عشق است که به راحتی به نظر می رسد ممکن است. نوع اتصال به کجا توضیح داده می شود و ما را از پای خود می کشد زیرا ما هرگز برای آن برنامه ریزی نکردیم.

این عشق جایی است که ما با هم جمع می شویم و فقط متناسب است - هیچ توقعی ایده آل در مورد نحوه عملکرد هر فرد وجود ندارد ، و همچنین هیچ فشاری برای تبدیل شدن به شخصی غیر از ما وجود ندارد.

ما فقط برای کسانی که قبلاً هستیم پذیرفته می شویم - و این به هسته ما می لرزد.

مهم نیست که چه تصور می کردیم عشق ما به نظر برسد ، و همچنین به قوانینی که امیدوار بودیم از آن بی خطر باشیم عمل نمی کند. اما هنوز هم مفاهیم از پیش تصور شده ما را متلاشی می کند و به ما نشان می دهد که عشق باید همانطور که فکر می کردیم صادق باشد.

این عشقی است که فارغ از اینکه چه مدت طول می کشد تا به جوابمان برسد ، به درب ما می کوبد.

عشقی که درست احساس می شود.

شاید ما تمام تجربیاتی که این عشق ها را در این زندگی داشته ایم نداریم ، اما شاید فقط به این دلیل که ما آماده نیستیم. شاید واقعیت این باشد که ما باید واقعاً بدانیم که عشق چیست قبل از اینکه بتوانیم آنچه را که هست درک کنیم.

احتمالاً برای یادگیری هر درس به یک کل زندگی نیاز دارید یا شاید اگر خوش شانس باشید فقط چند سال طول می کشد.

احتمالاً در مورد اینکه آیا ما همیشه برای عشق آماده ایم یا نه ، بلکه اگر عشق برای ما آماده است ، در مورد این مسئله نیست.

و سپس ممکن است کسانی وجود داشته باشند که یک بار عاشق شوند و آن را با شور و شوق پیدا کنند تا آخرین نفس آنها. آن تصاویر محو و فرسوده از مادربزرگ ها و مادربزرگ های ما که به همان اندازه عاشقانه به نظر می رسیدند که در سن 80 سالگی دست به دست هم می دادند همانطور که در عکس عروسی خود انجام می دادند - نوعی که باعث می شود تعجب کنیم که آیا واقعاً می دانیم چگونه عشق را دوست داشته باشیم.

شخصی یک بار به من گفت که آنها خوش شانس هستند و شاید هم باشند.

اما من فکر می کنم کسانی که آن را به عشق سوم خود تبدیل می کنند واقعاً خوشبخت هستند.

آنها کسانی هستند که از امتحان کردن خسته شده اند و قلب شکسته آنها در مقابل آنها کتک می زند و نمی دانند که آیا چیزی که ذاتاً با نحوه دوست داشتن آنها اشتباه است وجود دارد.

اما نمی رود؛ فقط مسئله این است که آیا شریک زندگی آنها به همان روشی که انجام می دهند یا نه عاشق است.

فقط به این دلیل که قبلاً کار نکرده است به این معنی است که اکنون به نتیجه خواهد رسید.

آنچه واقعاً به آن می رسد این است که اگر ما در چگونگی عشق بودن محدود شویم ، یا به اصطلاح عاشق بدون محدودیت باشیم. همه ما می توانیم انتخاب کنیم که با عشق اول خود بمانیم ، آن چیزی که به نظر خوب می رسد و همه دیگران را خوشحال می کند. ما می توانیم انتخاب کنیم که با دوم خود با این عقیده بمانیم که اگر ما مجبور نباشیم برای آن بجنگیم ، ارزش آن را ندارد - یا می توانیم انتخاب را باور کنیم که به عشق سوم ایمان داشته باشیم.

کسی که بدون هیچ دلیل و منطقی مانند خانه احساس می شود؛ عشقی که مانند طوفان است - بلکه آرامش آرام شب پس از آن است.

  • عشقی عشقولانه

PRINCETON، NJ - نظرسنجی سالانه Gallup در مورد ارزش ها و اعتقادات مربوط به موضوع ازدواج در سال جاری است. تجزیه و تحلیل قبلی نشان می دهد که اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی ها متاهل بوده اند یا قصد دارند روزی ازدواج کنند ، اکثر آنها معتقدند که برای زوج های متاهل بسیار مهم است ، اما بسیاری فکر می کنند که زوج های مجرد ازدواج به خصوص به دلیل داشتن فرزند ، ازدواج ویژه ای ندارند. داده های جدید منتشر شده مبنی بر نظرسنجی نشان می دهد که میانگین آمریکایی معتقد است 25 سال سن ایده آل برای ازدواج زن است ، در حالی که سن ایده آل برای مرد 27 سال است. نظرات آمریکایی ها درباره بهترین سن ازدواج در 60 سال گذشته بسیار تغییر کرده است سالها بیشتر برای زنان بیشتر از مردان.

بهترین سن برای ازدواج

نظرسنجی در 8 تا 8 مه 2006 ، از آمریکایی ها خواسته است که نظر خود را در مورد سنین ایده آل برای زنان و مردان برای ازدواج بدست آورند. برای خانمها متوسط ​​سنی که داده می شود 25 سال است در حالی که برای آقایان 27 سال است.

برای خانم ها

مردانه

٪

٪

سن 21 سالگی یا جوانتر

20

11

در سنین 22 تا 25 سالگی

42

33

در سنین 26 تا 29 سالگی

16

20

سن 30 سال یا بالاتر

12

30

نظری ندارم

10

7

منظور داشتن

24.9

27.4

متوسط

25

26

به طور کلی ، 20٪ از آمریکایی ها سن بسیار جوانی را برای ازدواج زنان (تا سن 21 سالگی) ترجیح می دهند ، در حالی که 12٪ از سن مسن تر 30 سال یا بیشتر قبل از گره زدن گره می زنند. تنها 11٪ از آمریکایی ها می گویند که مردان باید تا 21 سالگی ازدواج کنند ، در حالی که تقریبا یک از سه نفر معتقدند که مردان قبل از عروسی باید سی و پنجمین سالگرد تولد خود را جشن بگیرند.

گالوپ سؤال مشابهی را در سال 1946 پرسید. نتایج حاصل از آن نظرسنجی با گذشت زمان تغییر چشمگیری داشته است. اکنون آمریکایی ها بیش از 60 سال پیش احتمالاً باور دارند که مناسب است زنان و مردان صبر کنند تا بعداً ازدواج کنند. در سال 1946 ، سن متوسط ​​ایده آل برای ازدواج زنان 21 ساله بود ، در مقایسه با سن متوسط ​​25 سالگی. در سال 1946 ، نیمی از آمریکایی ها گفتند که زنان باید تا سن 21 سالگی ازدواج کنند ، در حالی که تنها 4٪ اظهار داشتند که باید بالای 25 سال سن داشته باشند.

در درک آمریکایی ها از سن ایده آل برای ازدواج مرد کمی تغییر ایجاد شده است. میانگین سنی ایده آل برای ازدواج برای مردان در سال 1946 25 سال بود ، در مقایسه با میانگین 26 سال امروز (میانگین سنی فعلی 27 سال کمی بالاتر از میانگین است زیرا برخی از پاسخ دهندگان سن بسیار بالایی را برای مردان گزارش دادند).

در سال 1946 ، 70٪ آمریکایی ها معتقد بودند که مردان باید در سن 25 سالگی ازدواج کنند ، در مقایسه با 44٪ که امروزه می گویند. در درصد آمریکایی ها که معتقدند بهترین سن ازدواج برای مردان است ، بعد از سی سالگی تولد آنها (از 11٪ در سال 1946 به 30٪) امروز ، سفر نزدیکی در درصد آمریکایی ها انجام شده است.

با وجود تغییراتی که از سال 1946 صورت گرفت ، این عقیده مبنی بر اینکه مردان باید در سنین بعدی ازدواج کنند نسبت به زنان ، با گذشت زمان سازگار بوده است.

عقاید مربوط به بهترین سن ازدواج با توجه به جنسیت ، سن یا دینداری مخاطب تفاوت چندانی ندارد.

تفاوت قابل ملاحظه ای در درک سن ایده آل برای زن برای ازدواج با دستیابی به تحصیلات وجود دارد. کسانی که تحصیلات دبیرستانی دارند یا کمتر ، چهار برابر بیشتر از کسانی که حداقل برخی از تحصیلات دانشگاهی دارند ، می گویند که یک زن باید تا سن 21 سالگی ازدواج کند.

این دو گروه آموزشی از نظر سن و سالی که یک مرد باید در آن ازدواج کند تفاوت چندانی ندارند.

داده ها حاکی از آن است که لیبرال های خودمختار ، زنان و مردان سنین بعدی را نسبت به افراد معتدل یا محافظه کاران سنین بعدی تشویق می کنند. فقط از نظر وابستگی حزبی اختلافات جزئی وجود دارد.

روش های بررسی

این نتایج مبتنی بر مصاحبه های تلفنی با نمونه های ملی به طور تصادفی انتخاب شده از تقریباً 500 بزرگسال ، 18 سال و بالاتر است ، که در 8 تا 11 مه 2006 انجام شده است. برای نتایج بر اساس این نمونه ها ، می توان با اطمینان 95٪ گفت حداکثر خطای قابل انتساب نمونه برداری و سایر اثرات تصادفی 5 درصد پوند است. علاوه بر خطای نمونه برداری ، عبارت سوال و مشکلات عملی در انجام نظرسنجی ها می توانند خطای یا تعصب را در یافته های نظرسنجی افکار عمومی وارد کنند.

  • عشقی عشقولانه

حلقه های عروسی نمادی از عشق ابدی

عشقی عشقولانه | جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۰۵ ق.ظ

حلقه های عروسی ، نمادی از عشق ابدی
ازدواج ها سرشار از میراث و سنت هستند
حلقه های عروسی الماس نشان دهنده تعهد و وفاداری است
چندین قرن مرسوم بوده است که مردان در طول مراسم عروسی حلقه خود را به عروسشان پیشنهاد دهند. این یک ژست بی اهمیت نیست بلکه سمبل واقعی تعهد کامل بین یک زن و شوهر است. حلقه عروسی الماس دایره ای کامل ، نمادی از عشق ابدی خود را کشف کنید.

در همان شکل حلقه ، دایره نیز در ازدواج نقش مهمی ایفا می کند ، زیرا جهان از زمان بسیار قدیم به عنوان دایره یا کره معرفی می شده است. بنابراین ، حلقه عروسی نشانگر اتحاد یک زن و مرد است که برای جشن اتحاد خود در ازدواج آماده هستند.
حلقه های عروسی ، نمادی از عشق ابدی

مراسم مذهبی با مبادله نذورات ، بخش مهمی از عروسی است ، لحظه ای که در انتظار میهمانان است. این ازدواج دو نفر است که در مقابل خانواده و دوستان ایستاده اند و عشق و تعهد خود را با انگشتر عروسی نشان می دهند ، سمبل عشق مادرانه آنها است.

حلقه ازدواج نماد چیست؟

عروسی نیز لحظه ای بسیار پرتحرک است که در خاطرات شما باقی خواهد ماند. برای حل این رویداد هر مدل حلقه عروسی را انتخاب کرده اید: حلقه طلای زرد ، طلای سفید یا پلاتین؛ ازدواج تعهدی است که شما را برای زندگی پیوند می دهد.

ازدواج ها سرشار از میراث و سنت هستند

اگر به دنبال اضافه کردن یک تماس هنری و صمیمانه به روز عروسی خود هستید ، چرا یک جادوگر عروسی-توهمگر را استخدام نکنید. جادوگر معمولاً در طول کوکتل یا وعده های عروسی ، ترفندهای جادویی را با کارت ، سکه یا حتی ترفندهای ذهن انجام می دهد.

همچنین می توانید رهایی از کبوترها را ترتیب دهید ، که نمادی از خوشبختی شما و همسرتان و شادی اتحادیه جدید شماست. هنگامی که کبوترها آزاد شدند ، این نشانه این است که تازه عروس در حال آغاز زندگی جدید در کنار هم هستند.

کبوترهای سفید نمادی از بی گناهی روابط زناشویی است ، زیرا رنگ سفید رنگ خلوص است. کبوترهای سفید نیز ممکن است نمایانگر چیز جدیدی باشند ، که باعث می شود آزاد شدن کبوتر مناسب برای عروسی باشد.

حلقه های عروسی الماس نشان دهنده تعهد و وفاداری است

حلقه های عروسی الماس نشان دهنده تعهد و وفاداری است. این دایره ، سمبل محکم ازدواج ، بیانگر عشق بی نهایت یا ابدی است. این مقاله را بخوانید تا بدانید الماس خالص چقدر باید باشد. شما به طور خاص باید 4C را تحلیل کنید.

آیا تاکنون فکر کرده اید که چرا حلقه های عروسی بر روی انگشت حلقه سمت چپ پوشیده می شود؟ در دوران باستان اعتقاد بر این بود که انگشت سوم دست چپ که دارای حلقه عروسی الماس است ، حاوی رگه ای بود که مستقیماً به قلب وصل می شد.

اگر می خواهید حلقه های عروسی با کیفیت بالا بخرید ، همین حالا از متخصصان BAUNAT مطلع شوید. کشف کنید که چگونه بال های الماس را با سبک مطابقت دهید ، به عنوان مثال حلقه نامزدی و حلقه عروسی خود را

  • عشقی عشقولانه