از الان تا ابد با عشق

یک عاشقانه ی قشنگ برای کسانی که دوستشان دارید...

از الان تا ابد با عشق

یک عاشقانه ی قشنگ برای کسانی که دوستشان دارید...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق با دلیل خاص» ثبت شده است

عشق و دلدادگی چیست؟+ عشق از دیدگاه علمی و احساسی

عشقی عشقولانه | جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۵۲ ب.ظ

عشق یا دلدادگی حسی است که به معنای دوست داشتن شدید فرد یا چیزی است.[۱] همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد اما در فکر و عملکرد محدودیت دارد و حتی می‌تواند در حوزه‌هایی غیرقابل تصور ظهور کند.[۲] همچنین نوعی عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی‌انتها برای دیگران است.

پیچیدگی مفهوم عشق

عشق دربردارنده دو نوع احساس است. عشق با حس شهوانی و عشق با حس معنوی یا (با عمق همیشگی. نامحدود life time) که می‌توانند جدا از هم یا با هم به عنوان عشق ظاهر شوند.

عشق شهوانی: زمانی بروز می‌یابد که علاقه شدید به فرد مقابل فقط به قصد برطرف نمودن شهوت است. احساس شهوت ممکن است هر روز تکرار شود یا همان عشق ثانیه ای باشد که با یک نگاه شهوت‌انگیز آغاز می‌شود. شهوت ممکن است به‌طور مستقل، از عشق رمانتیک برانگیخته شود. بدیهی است که شهوت می‌تواند همزمان با عشق هم وجود داشته باشد، گرچه در مورد بعضی عاشقان ارضای بی بند و بار و غیرمتعهدانه شهوت می‌تواند عشق رمانتیک همراه آن را از بین ببرد.

عشق معنوی: این عشق با یک نگاه پاک و معصوم آغاز می‌شود و آرام آرام شدت می‌گیرد.[۳][۴]

اما در کل عشق باور و احساسی عمیق، شدید و لطیفی است که با مفاهیم صلح و انسان دوستی مطابقت دارد.[۵] با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند: علاوه بر عشق رمانتیک که آمیخته‌ای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده، عشق به همسر، عشق به فرزند، عشق به دوست و … را نیز می‌توان متصور شد؛ در واقع این کلمه را می‌توان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیت‌های مختلف و انواع غذا به کار برد.[۶][۷] جملهٔ «عشق چیست؟» به زبان انگلیسی، "?What is love"، در سال ۲۰۱۲ میلادی، پرتکرارترین عبارت جستجو شده به این زبان در جستجوگر گوگل بوده‌است.[۸][۹]

عشق از دید گاه عرفا و ادیبان بزرگ[ویرایش]

عشق دانی چیست ؟ سلطانی که هرجا خیمه زد بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر میشود ( عشق از اول سرکش و خونی بود تا گریزد آنکه بیرونی بود

عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کار گاه هستی

چون قلم اندر نوشتن می شتافت تا به عشق آمد قلم بر خود شکافت عقل در شرحش چو خر در گِل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفتعشق اسلامست و دیگر کافری وقت آن آمد که اسلام آوری

قلم را آن زبان نبود که سرّعشق گوید باز ورای حدّتقریر است شرح آرزومندی ( ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست ( هر که را جامه زعشقی چاک شد او زحرس وجمله عیبی پاک شد جسم خاک از عشق بر افلاک شد کوه در رقص آمد وچالاک شد

و اما عشق غم دارد نه برای کودکان راه عشق بل: غم یکی گنج است، رنج تو چو کان لیک کی د‌رگیرد‌ این با کود‌کان

حافظ

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

حافظ بعنوان عارفی بزرگ و رند عشق را عامل پیدایش هستی میداند و تجلی حق در عالم را بر اساس عشق بیان میکند.

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

عشق مایه حیات ابدی و جاودانگی است ودر ابیات زیر نیز اصالت عشق و رادر هر دو عالم هستی بیان میکند.

(از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر - یادگاری که در این گنبد دوار بماند).(حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست- احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست)

(یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب-کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است).(عجب علمیست علم هیئت عشق-که چرخ هشتمش هفتم زمین است)

(در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست-هر جا که هست پرتو روی حبیب هست).(لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد-که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست)

(اهیست راه عشق که هیچش کناره نیست-آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست).(هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود-در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست)

(همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست-(همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت-سخن عشق نه آن است که آید به زبان-ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت)

(ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق-ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت).(در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست-می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت)

(حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است-کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد).(راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است-هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد)

(طبیب عشق منم باده ده که این معجون-فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد).(ثواب روزه و حج قبول آن کس برد_که خاک میکده عشق را زیارت کرد).(نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ-طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد)

(مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست-حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد).(مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق-راه مستانه زد و چاره مخموری کرد)

(به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی-که سودها کنی ار این سفر توانی کرد).(فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست-کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد).(زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است-

عشق کاریست که موقوف هدایت باشد)

(بشوی اوراق اگر همدرس مایی-که علم عشق در دفتر نباشد).(به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم).(که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد-طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک-چو درد در تو نبیند که را دوا بکند)

(مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند-که اعتراض بر اسرار علم غیب کند-کمال سر محبت ببین نه نقص گناه-که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند)

(عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی-عشق داند که در این دایره سرگردانند).(بی معرفت مباش که در من یزید عشق-اهل نظر معامله با آشنا کنند).(گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین_

گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند)

(حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد-زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند).(بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی-کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند)

(مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم-شهان بی کمر و خسروان بی کلهند).(دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد-عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود).(خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق-تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

(عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت-فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود).(به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود-که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود)

(حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست-به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود).(طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل_بیفتد آن که در این راه با شتاب رود).

(عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف-چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود).(جهانیان همه گر منع من کنند از عشق_من آن کنم که خداوندگار فرماید).

(بار عشق و مفلسی صعب است می‌باید کشید-قحط جود است آبروی خود نمی‌باید فروخت).(هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق-بر او نمرده به فتوای من نماز کنید)

(روندگان طریقت ره بلا سپرند-رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز).

(طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق-به قول مفتی عشقش درست نیست نماز)

در این مقام مجازی به جز پیاله مگیر

در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز

الگویی از دوستداران کهن، رومئو و ژولیت، نقاشی از فرانک دیکسی

عشق. از عشقه گرفته شده و آن گیاهی بدون ریشه است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو می‌کند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق را در لغت می‌توان افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده‌اند.[۱۰]

مطالعه نشان داده‌است که هنگام احساس علاقه زیاد و عشق،تغییر و تحولات چشمگیری در بدن اتفاق می‌افتد و بدن واکنش‌های متفاوتی را از خود نشان می‌دهد. در گذشته تصور می‌شد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربی دارد؛ ولی عربی و عبری هر دو از خانوادهٔ زبان‌های سامی‌اند، و واژه‌های ریشه‌دار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنی‌های یکسان دارند؛ و عجیب است که واژهٔ «عشق» همتای عبری ندارد و واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) هم خانواده‌است؛ ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از (iška)اوستایی[۱۱] به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه می‌گیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی (iš)به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستجو کردن» پیوند دارد. هم‌چنین، به گواهی بهرام فره‌وشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توان‌گری است. خود واژه‌های اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هندی و اروپایی (زبان آریائیان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن و جُستن می‌آید که شکل آن aisskā به چم خواست، گرایش و جستجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفته‌هایی از واژهٔ هندی و اروپایی نخستین ais بازمانده‌است.[۱۱]

فردوسی نیز که برای پاسداری از زبان فارسی از به کار بردن واژه‌های عربی آگاهانه و هوشمندانه خودداری می‌کند ولی واژهٔ عشق را به آسانی و باانگیزه به کار می‌برد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی می‌دهد که واژهٔ دیگری را جایگزین عشق کند، واژهٔ حُب را به کار نمی‌برد.[نیازمند منبع]

https://ganjoor.net/index.php?s=عشق&author=4

در زبان فارسی به کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است، دلداده یا عاشق و به کسی که مورد احساس عشق طرف دیگر است؛ دلبر، دلربا یا معشوق می‌گویند. واژه عشق در ادبیات فارسی به ویژه ادبیات غنایی، پایگاه و اهمیتی ویژه و والا دارد و بسیاری از شاعران پارسی، دربارهٔ عشق و عاشقی، وصف معشوق و سختی‌های عاشقی، اشعاری با ارزش ادبی والا دارند. همچنین گاهی اوقات، این کلمه دربارهٔ عشق انسان به خدا نیز آمده‌است که در مقوله عرفان و مذهب می‌گنجد.[۱۲]

 

نویسهٔ چینی سنتی به مفهوم عشق (愛) که از یک قلب (در وسط) تشکیل شده که دارای «کشش»، «احساس» یا «تفاهم» است و یک احساس با ارزش را یادآوری می‌کند.

اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و نیازمند بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می‌توان از راه بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت و (شکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولاً درنقطه مقابل تنفر (یا بی‌احساسی محض) قرار می‌گیرد و در صورتی که در آن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد و دیگر افراد را توصیف کند که در آن زمزمه‌های رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار می‌گیرد؛ با وجود آنکه در برخی از تعریف‌ها «عشق» بر وجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافت‌های خاص تأکید دارد.[۱۳]

«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعی توجه و اهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمی‌شود (مفهوم خودشیفتگی). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای وجود عشق را نفی می‌کنند. عده‌ای هم آن را یک مفهوم انتزاعی جدید می‌دانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن می‌دانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است. عده دیگری هم می‌گویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی صرف نیست، اما نمی‌توان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روان‌شناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس» به دیگران است. عده‌ای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوه‌های آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.[۱۴]

تفاوت‌های فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای همگانی و فراگیر در مورد کلمه عشق را تقریباً ناممکن ساخته‌است. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده، عشق به یک قانون یا مؤسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، یا عشق به انواع مفاهیم دیگر در نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز می‌دهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده‌تر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولاً بحث در مورد آن به کلیشه‌های ذهنی خلاصه می‌شود و در مورد این کلمه ضرب‌المثل‌های زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر می‌کند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» می‌داند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد.[۱۵]

انواع[ویرایش]

عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی‌قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شده‌است. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل می‌گیرد.

عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه و موقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانم‌ها و عاشقان آن‌ها به کار می‌رفت.

عشق دروغین - نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات (می توان مفهوم عشق را برای این نوع، قائل نشد)

عشق جنسی (eros) - میل جنسی نسبت به یک فرد

عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها

عشق آزاد - رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمی‌شود

شیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار می‌رود یعنی «دوستت دارم چون…»

عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که در آن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شده‌است.

عشق ظاهری - رابطه عاشقانه‌ای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تأکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است.

عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب

عشق رومانتیک ـ علاقه‌ای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است.

عشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی‌قید و شرط اشاره دارد.

عشق یک طرفه - مهر عاطفه‌ای که یک طرفه‌است.

شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.

عشق لحظه‌ای - عشقی که در لحظه‌ای که فرد برای اولین بار با فردی تماس می‌گیرد به وجود می‌آید. از این عشق به مراتب در داستان‌ها و ادبیات یاد شده‌است و به “ love at first sight ” معروف است.

عشق مستلزم فداکاری - فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری برمبنای عشق.[۱۶]

عشق اساطیری - به عشق‌های داستانی و سرشار از شور و هیجان به معشوق رسیدن عشق اساطیری می‌گویند[۱۷]

تقسیم‌بندی انواع عشق[ویرایش]

عشق طبعی و عشق روحانی و عشق الهی - در عشق طبعی عاشق معشوق را از برای خود خواهد. در عشق روحانی عاشق معشوق را هم از برای خود و هم از برای معشوق خواهد. در عشق الهی عاشق معشوق را نه برای خود بلکه برای معشوق می‌خواهد.[۱۸]

عشق حقیقی و عشق مجازی - عشق مجازی از حسن صوری پیدا می‌شود و مانند آن ناپایدار است. از این عشق حاصلی جز بقای نسل باقی نمی‌ماند. این عشق از تصعید و تلطیف میلی جنسی پیدا می‌شود. اما عشق حقیقی یا عشق الهی، فیض و جذبه‌ای است که از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود می‌آید.[۱۰]

عشق عرفانی

اروس (eros): عشق شهوانی - عشق به زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش‌های جسمانی یا ابراز آن به‌طور فیزیکی نمایان می‌گردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و به سرعت فروکش می‌کند.

لودوس (ludus): عشق تفننی - این عشق بیشتر متعلق به دوران نوجوانی است - عشق‌های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق است - کثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی‌گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر می‌رسد.

فیلو (philo): عشق برادرانه - عشقی که مبتنی بر پیوند مشترک است -عشقی که بر پایه وحدت و همکاری بوده و هدف آن دستیابی به منافع مشترک است.

استورگ (storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع متقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان است - صمیمانه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.

پراگما (pragma): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع می‌باشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک است - پایبند به اصول منطق و خردگرا است - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.

مانیا (mania): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت‌برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلب فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه می‌ماند و می‌تواند به احساسات مبالغه‌آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.

اگیپ (agape): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوع‌دوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر

ساغر (saghar): ترکیبی از با ارزشترین عشق‌ها -دیوانگی-جنون (تمام لحظات به یاد معشوق بودن)-بی خوابی و کابوس شبانه-

دست به هرکار زدن (حتی خودکشی به خاطر معشوق).

عشق عرفانی[ویرایش]

نوشتار اصلی: عشق عرفانی

عشق از مسائل بنیادین عرفان و تصوف اسلامی است، چندانکه بدون در نظر گرفتن آن، عرفان و حکمت متعالیه قابل فهم نیست. البته عشق ار مقولاتی است که تعریفش به ذات، نامیسر است و کنه‌اش در غایت خفا و پوشیدگی است.

عشق از مصدر عَشق(=چسبیدن و التصاق) است. به گیاه پیچک عَشَقه گویند زیرا بر تنه درخت می‌پیچد و بالا می‌رود و آن را خشک می‌کند؛ و این تمثیل حالت عشق است که بر هر دلی عارض شود احوال طبیعی او را محو می‌کند.[۱۹]

مورخان از رشد تدریجی تصوف سخن گفته‌اند که باعرفان زهدی و خوفی آغاز و به‌تدریج به عشق و دل‌سپردگی تبدیل می‌شود و سرانجام بر معرفت و شناخت باطنی تأکید می‌کند. نویسندگان زیادی دربارهٔ عشق نوشته‌اند از رابعه وحلاج تا غزالی و به خصوص برادرش احمد غزالی و بعدها عین القضات همدانی وعطار نیشابوری، اما ابن عربی و جلال الدین محمد مولوی، هرچند در دو جریان متفاوت، در صدر شرح دهندگان عشق بوده‌اند.

عشق درکلام افلاطون

افلاطون گوید: عشق، واسطه انسان‌ها و خدایان است و فاصله آن‌ها را پُر می‌کند.

همو گوید: عشق در همه کائنات جاری است.

او می‌گوید: عشق پیوند دهنده همه جهان است.[۲۰]

هفت وادی - اثر بهاءالله[ویرایش]

عشق هستی قبول نکند و زندگی نخواهد حیات در ممات بیند و عزّت از ذلّت جوید بسیار هوش باید تا لایق جوش عشق شود و بسیار سر باید تا قابل کمند دوست گردد مبارک گردنی که در کمندش افتد و فرخنده سری که در راه محبّتش بخاک افتد. پس ای دوست از نفس بیگانه شو تا به یگانه پی بری و از خاکدان فانی بگذر تا در آشیان الهی جای‌گیری نیستی باید تا نار هستی برافروزی و مقبول راه عشق شوی. نکند عشق نفس زنده قبول نکند باز موش مرده شکار عشق در هر آنی عالمی بسوزد و در هر دیار که علم برافرازد ویران سازد در مملکتش هستی را وجودی نه و در سلطنتش عاقلان را مقرّی نه نهنگ عشق ادیب عقل را ببلعد و لبیب دانش بشگرد هفت دریا بیاشامد و عطش قلبش نیفسرد و هل من مزید گوید از خویش بیگانه شود و ازهر چه در عالم است کناره گیرد. با دو عالم عشق را بیگانگی اندر او هفتاد و دو دیوانگی صد هزار مظلومان در کمندش بسته و صد هزار عارفان به تیرش خسته هر سرخی که در عالم بینی از قهرش دان و هر زردی که در رخسار بینی از زهرش شمر جز فنا دوایی نبخشد و جز در وادی عدم قدم نگذارد و لکن زهرش در کام عاشق از شهد خوشتر و فنایش در نظر طالب از صد هزار بقا محبوب‌تر است. پس باید به نار عشق حجاب‌های نفس شیطانی سوخته شود تا روح برای ادراک مراتب سیّد لو لا ک لطیف و پاکیزه گردد.

عشق در ادبیات[ویرایش]

هرچه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم خجل باشم از آن

کلام مولانا اساساً چیزی بجز عشق نیست، عشق مانند سایر اجزاء جهان حقیقتی است سیال و مواج و توقف و درنگ ناپذیر، و در حقیقت عنایت و هدایتی است الهی و تفسیر آن در دفتر و کتاب نگنجد.

عشق جز دولت وعنایت نیست

جز گشاد دل وهدایت نیست

عشق را بوحنیفه درس نگفت

شافعی را در او روایت نیست

عشق در کلام روزبهان بقلی فسایی

«عشق سیفی است که از عاشق سر حدوث برمی‌دارد. عشق کمالی است که از کمال حق است، چون در عاشق پیوندد، از صرف عبودیت و حدوثیت به جلال الهیت، ظاهر و باطنش ربّانی شود. ذکر موت بر ایشان روا نباشد. هر که به عشق حق زنده باشد دگر موت بر وی راه نیابد.»[۲۱]

عشق در کلام بایزید بسطامی

«هرکه را محبت حق بکشد دیت او دیدار حق است، و هرکه را عشق حق او را بکشد دیت او همنشینی با حق است.» (به نقل از عوارف المعارف، سهروردی)

تا رفت دیده و دل من در هوای عشق

 

بنمود جا به کشور بی منتهای عشق

وارسته گشت و صرفنظر کرد از دو کون

 

اینسان شود کسی که دهد دل برای عشق

ما راست عشق و هرکه به عالم جز این بود

 

بیگانه باشد او، نشود آشنای عشق

(به نقل از نامه دانشوران ناصری، جلد ۴)[۲۲]

عشق در کلام شاه نعمت‌الله ولی

تن به جان زنده است و جان از عشق

 

در بدن روح ما روان از عشق

عشق داند که ذوق عاشق چیست

 

باز جو ذوق عاشقان از عشق

هرچه در کاینات موجود است

 

جُـود عشق است و باشد آن را عشق

عاشقان عشق را به جان جویند

 

عاقلان اند غافلان از عشق

نعمت‌الله که میر مستان است

 

می‌دهد بنده را نشان از عشق[۲۳]

عشق در کلام جواد نوربخش

«صوفی در پیشگاه حق به تسلیم و رضا می‌ایستد که: من راضی به رضای توأم و بدون آنکه هیچ گونه توقعّی داشته باشم از روی محبت به تو عشق می‌ورزم و در اندیشه پاداشی نیستم. برهمین اساس است که عشق صوفیان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و برکنار از ترس و وحشت است که صوفی خواست و تمنّایی ندارد و قهر و جفای او را همان اندازه می‌پسندد که وفایش را، معدودی از صوفیان در طریق عشق و دوستی به مرحله‌ای رسیده‌اند که در معشوق (حق) فنا شده‌اند و مولانا در حقشان فرموده‌است:

جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای

 

زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای[۲۴]

«عشق نتیجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقیقت محبت صفت ارادت حق است که از صفات ذات می‌باشد. چون عشق به عام تعلق گیرد، آن را ارادت گویند، و آفرینش موجودات نتیجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گیرد، آن را رحمت گویند، چون به اخص تعلق گیرد، آن را نعمت گویند و این نعمت ویژه انسان است و مرتبه تمامی نعمت منعم».[۲۵]

اساس آفرینش (از دیوان نوربخش)

بی عشق جهان بلاست یکسر

 

ناکامی و ابتلاست یک سر

آن کس که به عشق آشنا نیست

 

بیگانه به چشم ماست یک سر

عشق است اساس آفرینش

 

هرچیز از آن به پاست یک سر

بی عشق حیات هیچ و پوچ است

 

بیهوده و نارواست یک سر

هر دل که نسوزد از غم عشق

 

جای هوس و هواست یک سر

گر اهل دلی به عشق رو کن

 

نا سوخته دل بلاست یک سر

عمری دل نوربخش با عشق

 

آسوده ز ماسواست یک سر

 

ندای عشق (از دیوان نوربخش)

ماییم در سراچه هستی گدای عشق

 

خدمتگزار عالم و آدم برای عشق

از پا فتاده‌ایم مگر حق مدد کند

 

تا طی کنیم راه وصالش به پای عشق

در مردم زمانه صفایی ندیده‌ایم

 

خو کرده‌ایم از دل و جان با صفای عشق

با پای بی نشانی و با حال بی‌خودی

 

شاید رسیم در حرم کبریای عشق

در کشتی امید به گرداب حیرتیم

 

ما را مگر نجات دهد ناخدای عشق

از ما مپرس مسئله کفر و دین دگر

 

کفر است در طریقت ما ماسوای عشق

از ملک عقلِ خیره بشدّت دلم گرفت

 

ای بخت همّتی که پرم در هوای عشق

در خانه من و تو بجز دردسر نبود

 

باید پناه برد به دولتسرای عشق

ای نوربخش گوش سر خویش را ببند

 

تا بشنوی به گوش دل خود ندای عشق

عشق در نزد غربی‌ها و مقایسه آن با نظر صوفیه[ویرایش]

«عشق در ذهن غربیان معمولاً به عنوان کششی تلقی می‌شود که موجب محبت انسان به همنوعان او می‌گردد و در نوع عالی آن باعث جلب افراد انسان به سوی حقیقت است. از نظر غربی‌ها عاشق باید بیاموزد که چگونه دوست داشته باشد. اما این نحوه تلقی برای صوفیه بسیار ابتدایی است. عشق برای صوفی از جمله عواطف نیست، بلکه جذبه‌ای است الهی. در تصوف وقتی صحبت از عشق الهی به میان می‌آید منظور کششی است که از جانب حق متوجه صوفی می‌شود و صوفی را به حق می‌کشاند؛ بنابراین تأکید نه بر کوشش عاشق بلکه بر کشش حق است. به همین دلیل صوفیه گفته‌اند که: عشق آمدنی است و مانند سیلی است خروشان، و صوفی منتظر است تا این سیل در رسد و او را با خود ببرد. به قول مولوی:

ماهیت عشق از نگاه اسلام

عاشقان در سیل تند افتاده‌اند

 

برقضای عشق دل بنهاده‌اند[۲۶]

دیدگاه‌های علمی:

در طول تاریخ دو مقوله فلسفه و دین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کرده‌اند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کرده‌است. امروزه علوم روان‌شناسی تکاملی، زیست‌شناسی تکاملی، مردم‌شناسی، علم اعصاب و زیست‌شناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحث‌های زیادی را مطرح کرده‌اند. در مدل‌های زیست‌شناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی و تشنگی مطرح شده‌است. روانشناسی عشق را پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی قلمداد می‌کند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو می‌کنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز می‌کند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهم‌ترین پارامتر محسوب می‌شود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم‌بندی کرد.

تفاوت عشق و شهوت:

محققان دانشگاه شیکاگو می‌گویند؛ حرکات چشم نشان می‌دهد که به چه کسی به چشم شریک و معشوق آینده نگاه می‌کنید و چه کسی به عنوان شریک جنسی، نظرتان را گرفته‌است. تحقیقات قبلی که زیر نظر خانم کاسیوپو صورت گرفته نشان داده بود که عشق و میل جنسی نقاط مختلفی را در مغز فعال می‌کنند. تحلیل داده‌ها نشان داد در نگاه عاشقانه چشم روی صورت متمرکز و ثابت می‌ماند اما در نگاه شهوانی چشم، از صورت به سمت دیگر اعضای بدن حرکت می‌کند و بر روی بدن ثابت می‌شود. دکتر کاسیوپو می‌گوید این بررسی نشان می‌دهد کشش جنسی تا حدی محصول تجربیات صرفاً حسی (sensory) است اما عشق انعکاس انتزاعی‌تر این احساسات است.

در عقاید پیشینیان نیز همان‌طور که در ماهی (صورت فلکی) دیده می‌شود مردم دو ماهی جدا از هم را در نظر می‌گرفتند که یکی نماد عشق و دیگری نماد شهوت بوده و در آلفای این صورت فلکی، ستاره رشا (به معنی ریسمان)، در هم گره می‌خوردند.

منشأ شیمیایی:

بر اساس شواهد علم اعصاب هنگامی که فرد عشق خود را بروز می‌دهد، تعدادی عنصر شیمیایی در مغز فرد فعال می‌شوند. این مواد شیمیایی عبارتند از: تستسترون، استروژن، دوپامین، نوراپی نفرین، سروتونین، اکسی‌توسین و وازوپرسین. درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و استروژن در مغز افزایش پیدا می‌کند. معمولاً دوپامین، نوراپی نفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل، حضور پررنگ تری دارند. به نظر می‌رسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. در دسامبر ۲۰۰۵، در دانشگاه پاویاواقع در ایتالیا دانشمندان متوجه شدند که وقتی فرد برای اولین بار عاشق می‌شود، میزان مولکولی که به عنوان NGF عامل رشد عصبی شناخته می‌شود افزایش می‌یابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر می‌گردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<۰٫۰۰۱) [به‌طور متوسط ۲۲۷(۱۴)Pg/ml] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کرده‌اند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانه‌ای نداشته‌اند به ترتیب برابر [۱۴۹(۱۲)pg/ml], [۱۲۳(۱۰)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=۰٫۳۴ ,p=۰٫۰۰۷). درغلظت بقیه NTها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در ۳۹ مورد که فرد بعد از ۱۲ تا ۲۴ ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریباً برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»[۲۸]

مراحل عاشق شدن[ویرایش]

عاشق شدن یک فرایند شیمیایی است. وقتی فردی عاشق می‌شود، مجموعه‌ای از واکنش‌ها در بدن او رخ می‌دهد. به عقیده کارشناسان این تغییر و تحولات شیمیایی تضمین‌کننده بقای گونه انسان هاست. نشانه‌های عاشق شدن، که شبیه بروز کردن علایم بیماری هاست، به وضوح قابل شناسایی است؛ از عرق کردن دست‌ها گرفته تا از بین رفتن اشتها و حس سرخوشی و همچنین سرخ شدن گونه‌ها و تپش قلب. عشق مراحل مختلف دارد. شروع شدن هر کدام از این مراحل با ترشح مجموعه‌ای از مواد شیمیایی همراه است که واکنش‌های فیزیکی خاصی را سبب می‌شود. محققان مجموعه‌ای از ترکیبات شیمیایی را شناسایی کرده‌اند که در هر کدام از این مراحل ترشح می‌شوند.[۲۹]

مرحله اول

حس جنسی

حس شهوت نتیجه ترشح هورمون‌های جنسی تستوسترون و استروژن است. تستوسترون تنها ویژه مردان نیست و مشخص شده که این هورمون در نیروی جنسی زنان هم تأثیر عمده‌ای دارد.

مرحله دوم

جذب شدن

این مرحله وقتی است که آدم‌ها عاشق می‌شوند و دیگر به هیچ چیز دیگر فکر نمی‌کنند. آن‌ها ممکن است حتی کم اشتها و کم خواب شوند و روزانه ساعت‌ها به عشق جدیدشان فکر کنند. در مرحله جذب شدن به فرد مقابل، گروهی از مواد شیمیایی از گروه پیام‌رسان‌های عصبی (neuro-transmitters) به نام مونو آمین نقش مهمی دارد. این مواد عبارتند از:

دوپامین: که با مصرف کوکائین و نیکوتین هم می‌تواند فعال شود.

نوراپی‌نفرین: که به نام آدرنالین هم شناخته می‌شود و افزایش آن در بدن می‌تواند سبب عرق کردن و تپش قلب شود.

سروتونین: یکی از مهم‌ترین ترکیبات شیمیایی عشق است که می‌تواند ما را به‌طور موقت به حالت دیوانگی برساند.

مرحله سوم

حس وابستگی

اگر قرار باشد رابطه‌ای ادامه یابد، وابستگی، حسی است که بعد از جذب شدن به یک نفر ایجاد می‌شود و در صورتی که مرحله جذب شدن همچنان ادامه یابد، می‌تواند منجر به تولیدمثل شود.

در این مرحله دو هورمون توسط دستگاه عصبی ترشح می‌شود که در بروز حس وابستگی اجتماعی نقش دارد:

وازوپرسین: ماده شیمیایی ای که در مرحله تعهد طولانی مدت نقش دارد. آزمایش‌هایی که روی موش‌های آفریقایی انجام شده، نشان می‌دهد که کاهش وازوپرسین در مردان به سرعت سبب بدتر شدن رابطه بین شریک‌های زندگی و کاهش وفاداری می‌شود.

اکسی‌توسین: این ماده به هنگام زایمان از غده هیپوتالاموس ترشح می‌شود و به خروج شیر از پستان کمک می‌کند. از جمله کارکردهای دیگر این هورمون کمک به ایجاد پیوندی قوی بین مادر و فرزند است. این هورمون در لحظه اوج لذت جنسی در هر دو جنس ترشح می‌شود و اعتقاد بر این است که باعث محکم تر شدن رابطه بین بزرگسالان نیز می‌شود.

ابعاد عشق[ویرایش]

عشق دارای سه بعد است:[۳۰]

صمیمیت: احساس تعلق خاطر، وابستگی، دلتنگی و بی‌قراری در غیبت یار، آشکار کردن رازها و مخفی نکردن اسرار، بی مرزی و ارتباط دائم.

تمنای جنسی و عاطفی: تحریک جنسی توسط معشوق و لذت بخش بودن هر ارتباط فیزیکی و همچنین تمنای دائم نوازش و توجه توسط معشوق که موجب ارضای کامل و لذتبخش جنسی ـ روانی می‌شود.

همدلی: همراهی و همنوایی و اشتراک نظر کامل، در کوتاه مدت هر گونه تصمیم و انتخاب فرد منوط به ابراز نظر طرف دیگر می‌شود و در دراز مدت هر گونه برنامه‌ریزی برای آینده با مشارکت کامل دو طرف صورت می‌گیرد.

میزان عشق بستگی مستقیم به قدرت و باروری هر یک از این ابعاد سه‌گانه مثلت عشق دارد هر چقدر ابعاد این مثلث افزایش یابد، عشق قدرت و گستردگی و تأثیر بیشتری در زندگی دو طرف خواهد داشت.

براساس این نظریه انواع دیگر روابط میان افراد بشر نیز مورد نظر قرار گرفته‌اند:

ـ رابطه معمولی: فقدان همه ابعاد عشق که شامل تمام روابط بشر با دیگران می‌شود.

ـ دوست داشتن/ دوستی: دو طرف نوعی از صمیمیت را دارند این رابطه به دوستی صمیمی منجر می‌شود.

ـ عشق جنسی: در غیاب دو بعد دیگر عشق، تحریک جنسی و رابطه جنسی پس از مدتی ممکن است بدون ارتقاء با دو بعد دیگر بی هیچ نتیجه‌ای خاتمه یابد.

ـ عشق تهی: این نوع رابطه معمولاً در ازدواج‌های از پیش تعیین شده که خانواده‌ها بر دو طرف تحمیل می‌کنند رخ می‌دهد و تنها دارای بعد همدلی است.

ـ عشق رومانتیک: در این نوع رابطه بین دو نفر تمنا و ارضای جنسی به همراه صمیمیت وجود دارد اما هنوز منجر به همدلی نشده.

ـ عشق همدلانه: معمولاً رابطه‌ای بین فرزندان و والدین و برادران و خواهران یا برخی دیگر از اعضای نزدیک خانواده یا دوستان بسیار صمیمی است که دو بعد صمیمیت و همدلی را دارد.

ـ عشق ابلهانه: هنگامی که همدلی و ارضای جنسی وجود دارد اما صمیمیت و اعتماد متقابل وجود ندارد، این رابطه معمولاً دوام چندانی ندارد و منجر به تکامل و رشد زندگی دو زوج نمی‌شود.

ـ عشق بارور: تنها رابطه عاشقانه تکامل یابنده‌ای است که هر سه بعد عشق در روابط دو زوج به‌طور کامل و کافی وجود دارد و دو نفر با اتکاء به آن می‌توانند زندگی مشترک خود را آغاز کنند.

دیدگاه‌های فرهنگی[ویرایش]

اگرچه در مورد تعریف عشق و ماهیت آن در بین فرهنگ‌های مختلف تشابهاتی وجود دارد و اغلب فرهنگ‌ها عشق را نوعی تعهد، دلسوزی، شفقت و شهوت می‌دانند که در همه انسان‌ها وجود دارد، اما میان این فرهنگ‌ها اختلافاتی هم وجود دارد. برای مثال در هند که معمولاً ازدواج طبق روال تعریف شده و سنتی صورت می‌گیرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اولیه برای ازدواج نیست و عشق پس از ازدواج به وجود می‌آید؛ درحالیکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است. در ایران برای بیان پدیده عشق واژگان زیادی بچشم می‌خورد، که برخی از زمان‌های دور وجود داشته‌است. در متون اوستا و در گاتاها بارها از مهر و دوستی سخن میان رفته و در متون به جای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد. واژگانی مانند آغاشه در اشعار رودکی بچشم می‌خورد. مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی همه از واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق به کار رفته یا می‌رود. در اشعار هم بخشی از داستان‌های شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی و عیوقی و جامی و وحشی بافقی و اهلی شیرازی و… به بیان داستان‌های عاشقانه پرداخته و بسیاری شعرا هم به بررسی ماهیت عشق در حالتی جدا از اوصاف صوفیه کارکرده‌اند مانند حافظ و سعدی و باباطاهر و خیام و رودکی که هم غزل و هم رباعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کارآمدی عشق پرداخته‌اند. در ادبیات صوفیه هم که راه رسیدن به خدا و حق پاکی و محبت است برای جذب در راه خدا و جدایی از دنیا علاقه‌های ذاتی به خدا را در درون خود می‌پروردند و به حالتی از جذب در راه حق می‌رسیدند که بدان عشق عرفانی می‌گفتند و اشعار بیشماری در همین مورد عشق سراییده‌اند که معشوق خود را خدا می‌دانستند. مولوی و عطار و ابوسعید ابی الخیر و سنایی غزنوی از این دسته شاعران هستند. پاره‌ای از شاعران مدح گوی درباری در وصف ممدوحان خود از عبارات و مثل‌های عاشقانه زیادی استفاده نموده‌اند. انوری و عنصری و عسجدی و فرخی سیستانی هم ازین دست شاعران هستند.[۳۱]

دیدگاه‌های مذهبی[ویرایش]

عشق در ادیان اولیه ترکیبی از تعهد جاذبه‌ای و عبادی به نیروهای طبیعت بود (مشرکان چند خدایی). بعدها در ادیان جدیدتر این جذبه به سوی اشیاء واحد و انتزاعی مانند خداوند، قانون، کلیسا، و دولت سوق پیدا کرد (تک خدایی). دیدگاه سوم در این زمینه به دیدگاه وحدت وجود معروف است و ادعا می‌کند همواره بین آنکه می‌پرستد و آن‌که پرستیده می‌شود تفاوت وجود ندارد. عشق حقیقتی است که ما بر اساس آن در طی زمان خود را ناصحیح به صورت موجودی منزوی تفسیر می‌کنیم.

اسلام[ویرایش]

قرآن در سورهٔ روم آیهٔ ۲۱ چنین آورده‌است:

و از نشانه‌های خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آن‌ها آرامش یابید، و در میانتان دلسوزی و دوست گرایی قرار داد، آری در این [نعمت] برای مردمی که می‌اندیشند قطعاً نشانه‌هایی است.

بر اساس دیدگاه مراجع شیعه، بیان عشق میان دختر و پسر (بدون قصد ازدواج) گناه است، چرا که ترس افتادن به گناه و ایجاد مشکلات دیگر در میان است، ولیکن خواستگاری برای ازدواج مانعی ندارد.[۳۲] تا وقتی که نگرانی از بروز گناه و فساد جنسی، در میان نباشد، داشتنِ صرفِ محبت و عشقِ قلبی اشکالی ندارد.

از احادیث پیامبر اسلام است که: «اگر مرد به زن خود بگوید «تو را دوست دارم» هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمی‌شود و همواره در خاطر او باقی می‌ماند»[۳۳]

در احادیثی که از امامان شیعه نقل شده که باید عشق و دوستی نسبت به همه موجودات داشته باشید تا آنجا که حتی اگر شما سوار بر اسب خود به چشمه و رود آبی رسیدید و هم شما و هم حیوان تشنه بودید ابتدا باید حیوان را سیراب نمایید و بعد خود آب بنوشید.

مسیحیت[ویرایش]

در انجیل از عشق به عنوان مجموعه‌ای از اعمال و رفتارها نام برده شده‌است که معنایی وسیع‌تر از ارتباط احساسی دارد. عشق مجموعه‌ای از رفتارهای انسان است که انسان بر اساس آن‌ها عمل می‌کند. در انجیل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتی دوستانشان دشمن خود را نیز دوست داشته باشند. در انجیل از این عشق فعال در قرنتیان ۸–۴: ۱۳ سخن به میان آمده‌است:

عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمی‌کند، هرگز به خود نمی‌بالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین نمی‌شود، خطاهای دیگران را به خاطر نمی‌سپارد. عشق از همدمی با شیطان لذت نمی‌برد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پاینده است. عشق هرگز شکست نمی‌خورد.

مباحث مربوط به تعریف عشق[ویرایش]

در اغلب لغت‌نامه‌ها «عشق» به عنوان علاقه شدید یا انس قلبی تعریف می‌شود.[۳۴]

به‌طور کلی «علاقه» یک حالت ذهنی یا احساسی است که در طی آن فرد برای کسی یا چیزی نگران و دلواپس است. همچنین توجه و علاقه به کسی همواره با عدم قطعیت مسئولیت‌پذیری و درک مخاطب همراه است و عامل ایجاد اضطراب است. مراقبت از اشیاء مانند یک خانه معمولاً به صورت نگهداری و محافظت از آن‌ها یا پذیرش مسئولیت در قبال آن‌ها همراه است.

«دوستی» - رابطه یا همکاری مناسب بین دو فرد.

«وصال» - ذوب شدن عاشق در معشوق؛ حالت نهایی عشق راستین.

«خانواده» - افرادی که از طریق اصل و نسب با یکدیگر ارتباط دارند.

«پیوند روحی» - رابطه بین فرد و فردی که جزئی از وجود وی است.

توماس جای آورد عشق رایک عمل اختیاری می‌داند که پاسخی احساسی به دیگران (مانند خدا) است و با هدف ارتقاء شخصیت صورت می‌پذیرد. آورد تعریف خود را در زمینه‌های دینی، فلسفی، و علمی قابل استفاده می‌داند. عشق یعنی با خدا تنها شدن.

معشوق در ادب فارسی[ویرایش]

معشوق در ادب فارسی نام فردی است که مورد عشق قرار گرفته و در مقابل وی عاشق قرار دارد. عموماً استنباط ما از معشوق در ادبیات فارسی اشعار شعرای پارسی گو خداوند است. عشق در ادبیات دارای مراحل و سلسله مراتبی است و عاشق واقعی به شخصی اطلاق می‌شود که در راه شناخت معشوق دست از مادیات کشیده و معطوف به معشوق خویش گردد.

منبع: ویکی پدیا

 

  • عشقی عشقولانه

چطور بفهمیم یک نفر عاشق ما شده؟+ 12 راه برای شناسایی عشق واقعی

عشقی عشقولانه | پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۳۱ ب.ظ

اگر اطمینان حاصل شود که آنچه شما و شریک زندگی خود نسبت به یکدیگر احساس می کنید عشق واقعی است ، مرتکب شدن در رابطه چیست؟ رابطه ای که فقط در جذابیت ، راحتی یا شهوت ایجاد می شود ممکن است مدت زمان طولانی دوام نیاورد. حتی ممکن است باعث ایجاد سردردهای بیشتر از شما شود.

برای کمک به شما در چگونگی شناسایی عشق واقعی در روابط ، 12 سرنخ وجود دارد که باید مراقب آنها باشید:

عشق

1. جذب: فراتر از جسمی
آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا شریک زندگی خود را دوست دارید؟ اگر پاسخ صادقانه شما خوب بودن اوست ، احتمالاً هنوز عشق واقعی نیست. این می تواند صرفه جویی یا افتخار از داشتن سرنشین باشد.

یک عشق واقعی مبتنی بر ظاهر بدنی نیست. شما بدون توجه به اینکه او چگونه به نظر می رسد ، شخص را دوست دارید ، زیرا این چیزی نیست که چشمان شما می بیند. این در مورد آنچه قلب شما می بیند است. آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که شخص برای شما چه معنی دارد.

همچنین بخوانید: عشق در مقابل انفجار: 12 تفاوت که باید بدانید

2. اولویت: شخص دیگر همیشه اول می رود
عشق واقعی از خودگذشتگی است. شما می دانید که عشق خالص است وقتی که قبل از نیازهای خود به نیازهای او فکر می کنید. برای شما ، خوب است اگر گرسنه شوید تا زمانی که شریک زندگی تان کامل شود. شما خواسته های خود را کنار بگذارید تا آنچه را که او را خوشحال می کند در نظر بگیرید.

اگر شما و شریک زندگی تان همیشه یکدیگر را در نظر می گیرید ، پس رابطه شما می تواند یک عمر دوام داشته باشد. شما از اینکه به یکدیگر خدمت می کنید خوشحال خواهید شد و با هم بودن به جای یک بار ، نعمت خواهد بود.

3. مدت زمان: طول عمر آن طول می کشد
اگر رابطه شما تا زمان مرگ ادامه پیدا کند ، بخشی از آن هستید ، آن موقع می توانید تأیید کنید که عشق واقعی است. این بدان معناست که هر دو شما با وجود اختلافات ، وسوسه ها و نقص ها تصمیم گرفته اید که در کنار یکدیگر باشید.

تصور کنید دهه ها را با یک نفر سپری کنید. تنها عشق واقعی می تواند علیرغم ظاهر سالخوردگی و نگرش های بی پروا ، محبت را برای مدت زمان طولانی حفظ کند. اگر شما عاشق شخص نیستید ، حتی تا آخر عمر هم تصور نمی کنید که در کنار او باشید.


 
4. صلاحیت: هیچ
عشق واقعی نیازی به صلاحیت و الزامات ندارد. این شخص به سادگی فرد را قبول می کند که چه کسی است. شما یک شخص را دوست ندارید زیرا او فارغ التحصیل دانشگاه است ، بلکه به این دلیل است که می خواهید با او باشید ، مهم نیست که چه چیزی باشد.

اشکال ندارد فشار آوردن شریک زندگی خود برای رسیدن به چیزی یا رسیدن به اهداف بالاتر. با این حال ، فقط مطمئن شوید که انگیزه شما خودخواهانه نیست - مانند تحت تأثیر قرار دادن دوستانتان.

5. فاصله: زنده مانده است
عشق واقعی می تواند در یک رابطه دوردست زنده بماند. به این دلیل است که عشق با حضور جسمی شخص دیگر تعیین نمی شود. این فراتر از لمس و قادر به انجام کارها با هم است.

علاوه بر این ، دلیل اینکه عشق واقعی می تواند از مسافت طولانی دوام بیاورد ، این است که می داند چگونه صبر کند. صبور است و همیشه به آینده امیدوار است. این نوع عشق همچنین با اعتماد به نفس شدید به یکدیگر مشخص می شود.

همچنین بخوانید: 10 نکته الهام بخش برای یک رابطه موفق در مسافت طولانی

6. بخشش: 7 77 77
یکی دیگر از ویژگی های قابل توجه عشق واقعی این است که همیشه مایل به بخشش است. این شانس دوم متعدد را می دهد. عشق زوج از هر نقص و خطایی که توسط یکدیگر مرتکب شده بیشتر است. این که شخص دیگر برای آنها چه معنی دارد ، همیشه مهمتر از شکستهای او است.

این بدان معنا نیست که آنها به اشتباهات شریک زندگی خود چشم بسته اند. این درست است که از آنجا که آنها شخص دیگری را مانند آنها پذیرفته اند ، آنها به دلیل موارد ناکامی ، کمک می کنند. آنها صبر و لطف دارند و آنها را به امید بهترین ها در شخص دیگر نگه می دارد.

همچنین بخوانید: 9 نکته در مورد چگونگی بخشش کسی که قلب شما را شکسته است

7. سابقه و هدف: فرقی نمی کند
از آنجا که عشق خالص بی قید و شرط است ، نیازی به پیش زمینه برجسته ندارد. وضعیت اجتماعی ، سوابق تحصیلی ، فرهنگ و دیگر عوامل محیطی چیز زیادی نیست.

این امر به داشتن صلاحیت های لازم و صلاحیت های مرتبط مرتبط نیست. شما شریک زندگی خود را قبول می کنید بدون توجه به اینکه از کجا آمده و چه کسی دارد.

8. صبر: از عصبانیت کند است
اگر یک شخص را عمیقا دوست دارید ، عصبانیت از او سخت است ، درست است؟ اگر اشتباهی مرتکب شده باشد ، طبیعی است که احساس صدمه و ناامیدی کنید. با این وجود ، نفرت و عصبانیت احساساتی ضعیف تر از میل شما به بخشش و آشتی با فرد است.

من نمی گویم غیرممکن بودن با کسی که دوستش دارید عصبانی نیست. با این حال ، در مقایسه با افراد کم اهمیت زندگی شما ، عصبانیت شما همیشه با صبر برطرف می شود.

9. شخصیت: راههای مکمل پیدا می کند
بله ، بهتر است اگر فردی را پیدا کنید که خلق و خوی یا شخصیت آن مطابق با شما باشد. این امر به روابط هماهنگ تری منجر می شود و شما باید در نقاط ضعف خود از یکدیگر حمایت کنید.

با این وجود ، شما نمی توانید عشق را کنترل کنید ، و گاهی اوقات با کسی که شخصیت شما با شما مطابقت ندارد ، عاشق می شوید. اگر این اتفاق بیفتد ، تصمیم نمی گیرید که راه های بلافاصله را جدا کنید. درعوض ، هر دوی شما با رعایت نیمی از راه ها تنظیم می کنید. شما راحتی خود را فدا می کنید تا رابطه برقرار شود.

10. تاریخچه: خطاها را ثبت نمی کند
نکته دیگری که در مورد عشق واقعی وجود دارد این است که کینه ها را حفظ نمی کند. پس از آمرزش شخص مقابل برای هر اشتباهی ، حاضر هستید آنچه را که اتفاق افتاده فراموش کنید و آن را رها کنید. دفعه بعد که سوء تفاهم دارید ، دیگر موضوعات گذشته را برنمی گردانید ، زیرا قبلاً رها کرده اید.

بله ، فراموش کردن مواردی که به شما صدمه می زند آسان نیست ، اما اگر واقعاً عاشق شریک زندگی خود هستید ، حاضر هستید درد خود را کنار بگذارید تا رابطه خود را از مسائل اعتماد ، کینه ها یا هر چیز دیگری که می تواند رابطه شما را تضعیف کند ، دور نگه دارید.

فقط یادآوری می شود که عشق با حماقت متفاوت است. اگر می دانید شریک زندگی شما فقط شما را فریب می دهد ، پس ارزش آن را ندارد. اول خودت را دوست بدار.

11. پایه و اساس: دوستی
همه عشقهای واقعی از دوستی شروع نمی شوند ، اما تمام عشقهای واقعی با دوستی تقویت می شوند. جذابیت و احساسات از بین می رود ، اما دوستی محکم می تواند شما را در حفظ محبت و احترام به یکدیگر یاری کند.

اگر شریک زندگی شما بهترین دوست شماست ، می توانید صادقانه تر و با او باز باشید. اعتماد رشد می کند و وفاداری آسان تر می شود. شما همچنین می توانید با خود / او راست باشید.

12. تعهد: تصمیم گیری
عشق واقعی یک تصمیم است نه یک احساس. اگر رابطه شما فقط مبتنی بر جذابیت و احساسات باشد ، وقتی این پایه ها روزی محو شوند ، می توانید از آن دور شوید. به این دلیل است که دلایل ماندن در کنار فرد از بین رفته است. با این حال ، اگر تصمیم گرفتید خود را به فردی متعهد کنید بدون توجه به آنچه اتفاق می افتد ، تلاش آگاهانه تری برای متعهد ماندن حتی در محاصره آزمایشات و وسوسه ها انجام می دهید.

همه افراد موفق به ماندن رابطه نمی شوند ، اما تصمیم گیری در مورد تعهد تسلیم عشق شما را برای شما سخت تر می کند. به همین دلیل جدایی زوج های متاهل از کسانی که نیستند- زیرا آنها نذر کرده اند- دشوارتر است و احساس می کنند که می توانند بخشی از پیوند خود را حفظ کنند. آنها ممکن است مدتی بجنگند و حتی از هم جدا شوند ، اما خیلی ها بعد از مدتی دوباره به هم می رسند.

از طرف دیگر ، بیشتر زوج های مجرد در رابطه خود احساس مسئولیت کمتری می کنند. من در مورد کسی قضاوت نمی کنم ، خب؟ من فقط به آنچه در بین زوج های اطرافم مشاهده کرده ام اشاره می کنم. بسیاری از کسانی که راه جدا شده اند ، دیگر آشتی نمی کنند و پیدا کردن شریک زندگی متفاوت برای آنها سریعتر است. و من نیز از برخی از آنها شنیده ام که دلیل ازدواج نکردن این است که آنها مطمئن نیستند که آیا می خواهند برای همیشه در کنار هم بمانند. بنابراین ، هنگامی که آنها از یکدیگر خسته شدند ، سوزاندن پل ها برای آنها راحت تر است ، زیرا هیچ مشکلی برای طلاق یا روند فسخ وجود ندارد.

  • عشقی عشقولانه

5 راه برای نشان دادن عشق خود به دیگران

عشقی عشقولانه | سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۱۰ ب.ظ

5 راه برای نشان دادن عشق خود به دیگران (و خودتان)
"عشق همه چیز نیست. این تنها چیز است. " ~ استیون هیز

همه چیز در زندگی اشتباه می شود. پریشانی و سردرگمی می تواند ریشه دار شود ، که گاه منجر به انتقاد شدید از خود ، افسردگی یا اضطراب می شود.

ما احساس می کنیم که عشق شفا می یابد ، و چنین می کند.

من یک بار برای نگهداری از نوزادان متروکه به یتیم خانه رفتم و هر کودک نوپایی که من را محکم به من چسبیده بود ، بازدید کردم. هنوز هم می توانم احساس کنم که بازوهای کوچک آنها مرا ناامیدانه می کند.

ما وقتی می خواهیم اکسیژن میل کنیم ، عشق می ورزیم.

اما عشق چیست؟

آیا چیزی است که منتظر آن هستید؟

چه می شود اگر عشق بیش از یک احساس باشد؟

اگر انتخاب و اقدامات شما بتواند روح عشق را به زندگی منتقل کند چه می شود؟

عشق سایه ها و تفاوت های بسیاری دارد. در اینجا اشکال عشق وجود دارد که می توانید امروز از آن شروع کنید.

عشق به عنوان صبر
من قبلاً درگیر نتایج بودم. من یک عدم تحمل کمال گرا از شکست ، من دائماً سعی می کردم ارزش خود را اثبات کنم. این امر باعث ناراحتی من دیگران و خودم شد.

روزی پسر کوچک ما سر و صدا داشت در حالی که سعی می کردم تمرکز کنم ، سر و صدا می کرد. با عصبانیت ، من یک بازو گذاشتم و او به داخل آن برخورد کرد. او شروع به گریه کرد و من احساس شرم عمیقی کردم.

من تصمیم گرفتم تغییر کنم من قربانی می کردم آنچه زندگی را ارزش زندگی می کند: روابط ، سلامتی ، استعدادها و حتی خوشبختی خانواده. من از همه چیز غفلت کرده ام و همه ، از جمله خودم ، با عجله تمام قدم به سمت نتایج و اهداف می شوم.

گزینه اصلی برای تمرکز بر نتایج و بی توجهی دیگران چیست؟ صبر. صبر ابراز عشق با رفتار با هر فرد به عنوان بی فایده ، و نه فقط کمک یا مانع برای رسیدن به هدف.

صبر بیش از نتایج دربرگرفته است. این امکان را به شما می دهد که به جای بی توجهی به آنچه باعث می شود زندگی شما هنگام زندگی به سمت آخرین مقصد خود حرکت کند ، از سفر به زندگی لذت ببرید. این دوستان را برای سفر ، بهبود کار ، بازی و تمام زندگی جذب می کند.

صبر با اشتباهات خود فرصتی برای التیام و یادگیری می دهد. اشتباهات به عنوان تأیید بی فایده تلقی نمی شوند.

نکته مهم ، صبر به شما امکان می دهد تا در لحظه حضور کامل تری داشته باشید. مطابق تحقیقات علمی ، این مناسب برای روابط ، رفاه و مغز شما بسیار عالی است. زندگی صبورتر احساس غرق شدن یا سردرگمی را کاهش می دهد.

صبر عشق را به زندگی منتقل می کند و باعث می شود که همه جنبه های زندگی بهتر شود.

عشق به عنوان مهربانی
وقتی پدرم به شدت بیمار شد ، من فوراً به بلیط هواپیمایی نیاز داشتم. از نظر سلامتی کاملاً سالم بوده و پیر نبوده است. من ناامید شدم که به سرعت به او نزدیک شوم.

تلفن را برداشتم. اولین بانویی که با او صحبت کردم ، آن را به رسالت شخصی خود درآورد تا مرا به آنجا برساند.

او گفت: "هرچه سریع تر به فرودگاه بروید."

ظرف چند ساعت سوار هواپیما شدم. من به رختخواب او رسیدم ، دستش را در دست گرفتم و به آرامی برای او آواز خواندم. ساعت ها بعد درگذشت.

من هرگز مهربانی آن خانم را فراموش نمی کنم.

حتی اعمال مهربانی کمتر دراماتیک نیز می توانند با قدرت ابراز عشق کنند ، مانند گوش دادن به کسی که نیاز به گوش دلسوز دارد.

رودخانه ای با سرعت زیاد می تواند سطح آرام داشته باشد ، حتی اگر لبه های خشن را از صخره ها خرد کند. مهربانی مثل این است این آرامش تکه های خشن زندگی را برطرف می کند و به روانکاری اصطکاک بین افراد کمک می کند.

در گرمای یک استدلال ، مهربانی می تواند با "جواب نرم که عصبانیت را از بین می برد" بهبود یابد. پس از پایین آمدن دما ، کشف راه حل های معقول آسان تر است.

حتی اگر همه چیز در زندگی اشتباه پیش رود ، هنوز می توانید نسبت به خود و دیگران مهربانی ابراز کنید. شما به عنوان منبع عشق قدرتمند می شوید. مهربانی بی ادبی ، انتقاد شدید از خود ، عصبانیت و نارضایتی را جابجا می کند.

نسبت به خود و دیگران مهربانی بیشتری پرورش دهید و تجربه کنید که چگونه قسمت های تاریک زندگی توسط عشق روشن می شوند.

ع

شق به عنوان لذت بردن از موفقیت های دیگران
وقتی موفقیت را در دلار اندازه می گرفتم ، اغلب به دیگران حسادت می کردم. چرا شخص دیگری پول بیشتری داشته ، خانه ای زیبا ، چیزهای بیشتری ، ظاهری بهتر ، تعطیلات عجیب و غریب تر ، خانواده شادتر و والدین سالم تری داشته است؟ من یک مقایسه کننده بی قرار شدم.

هنگامی که من یک احساس قوی تر از منحصر به فرد بودن و ارزش خود را درک کردم ، شروع به قدردانی از موفقیت دیگران کردم. هر یک از ما در مسیر منحصر به فرد خودمان بودیم و اگر همه ما از این سفر لذت ببریم خوب خواهد بود.

عشق به عنوان لذت در موفقیت دیگران ، دوستان را به خود جلب می کند. این شادی را پرورش می دهد.

مدتها پیش برای تعطیلاتم از عموی مسن دیدن کردم. خبر رسید که من یک امتحان دانشگاه را گذرانده ام. او ترقه ها را خرید و آنها را جشن گرفت ، گرچه هرگز در دانشگاه نبوده است.

من از سر و صدا پر سر و صدا شرمنده شدم ، که به همسایگان هشدار داد ، اما این چشمانم را باز کرد تا چقدر او مرا دوست دارد.

سعی کنید حس محکم تری از منحصر به فرد بودن و ارزش های اصلی خود ایجاد کنید و راحت تر موفقیت های دیگران را جشن می گیرید. تلخی حسادت به تدریج جای خود را به آرامش بیشتر و روابط گرمتر می بخشد.

عشق به عنوان فروتنی
من یک بار دیدم ارکستر و گروه کر در حال اجرا در نهمین سمفونی بتهوون است. این عالی بود ، با صدها نفر از نوازندگان به عنوان یک اجرا. اما بدن انسان تریلیون ها سلول دارد که به طور هماهنگ کار می کنند.

برای نخستین انسان پدیدار شدن میلیاردها سال و گزیلیونها مولکول به طول انجامید. با این حال ، ما اغلب ترس و وحشت هایی را که یک انسان نسبت به شخص دارد ، ترس و وحشت بیشتری داریم.

به جای اینکه از چشم ، کبد ، مغز و سایر معجزات زیست شناسی سپاسگزار باشیم ، ما به همه این موارد و موارد دیگر حق داریم. یک احساس حق ، قدردانی ما را سرکوب می کند.

علاوه بر این ، اگر من به داشتن خانه ای بزرگتر از شخص دیگری مباهات می کنم ، به این معنی است که من نسبت به کسی که خانه ای حتی بزرگتر دارد ، فرومایه هستم. این برای هر یک از افتخارات من یکسان است. اما ظهور انسان ها چنان هیجان انگیز است که از نظر ظاهری ، مد ، خانه ها ، ماشین ها و سایر موارد همه کم رنگ است.

افتخار می تواند ناامنی من را به طور موقت فرو ببرد ، اما هنوز یک قدم مرا به احساس ناکافی نزدیک می کند. به نظر می رسد که شرمنده نفس خودم نیستم. افتخارآفرینی نیز تمایل به دفع دیگران دارد.

سالها بود که گناهانم را براق می کردم زیرا احساس می کردم ناامن و برای حفظ روکش کمال نیاز دارم. اکنون من سریعتر به پذیرش اشتباهات خود می پردازم ، خودم را به عنوان یک یادگیرنده مادام العمر می بینم. من همچنین قضاوت دیگران را کندتر می کنم و سریعتر می توانیم ببخشیم ، زیرا همه ما ناقص هستیم و هنوز هم یاد می گیریم.

عشق به عنوان فروتنی به معنای احترام عمیق به ارزش ذاتی هر انسانی است. احترام عمیق به هر فرد ، صرف نظر از وضعیت آنها ، به رفع احساس ناکافی کمک می کند ، بخشش را ترغیب می کند ، احساس حق را کاهش می دهد و قدردانی می کند.

فروتنی عشق را به زندگی می بخشد.

عشق به عنوان همدلی
ما تخم مرغ و جوجه های کوچک را در خانه جوجه کشی می کنیم. دختر کوچک ما یکی را تصویب کرد. این مرغ فرار می کرد و به آغوش او می پرید.

دختر ما یک بار سعی کرد که نان مرغ خود را به او ندهد. مرغ خفه شد و در عرض چند دقیقه از دنیا رفت.

ما او را آرام کردیم و به او یادآوری کردیم که او آگاهانه صدمه ای ندیده است ، و ما احساس اندوه و گناه را درک کردیم. ما مراسم خاکسپاری برگزار کردیم ، با محبت دفن مرغ در باغ. عشق ، به عنوان همدلی ، می تواند باعث ایجاد راحتی در یک رابطه یا خانه شود.

قدم گذاشتن به کفش یک قدم اول قدرتمند برای خدمت به آنها است. این مسئله در مورد مشتریان نیز صادق است. عشق ، به عنوان همدلی و خدمت ، در قلب مشاغل موفق قرار دارد.

من یک مدیر اجرایی میانسال در یک شرکت فناوری را می شناسم که بیشتر وقت خود را در یک دفتر می گذراند. وی در پاسخ به این سؤال که چه کاری انجام می دهد ، می گوید که به مردم کمک می کند تا زندگی بیشتری را تجربه کنند. او به نرم افزاری که شرکتش به بازار عرضه می کند ، اشاره دارد.

همدلی می تواند کار شما را متحول کند. به جای اینکه فقط یک برده دستمزد باشید ، می توانید از طریق همدلی و خدمت به مشتریان شرکت ، عشق را ابراز کنید.

همدلی ، عشق را به زندگی زنده می کند. حتی بعضی از کارهای خسته کننده ، در محل کار یا خانه ، می توانند با معنا روشن شوند.

  • عشقی عشقولانه

عاشق شدن برای اولین بار: عشق که به نظر درست می رسد
به ما گفته شده است که ما در زندگی خود فقط عاشق سه نفر هستیم. با این حال ، آنها همچنین معتقد بودند که ما به دلایل دیگری به هریک از این عشق ها نیاز داریم.

اغلب اوقات ما هنگام جوان بودن ، حتی در دبیرستان است. عشق ایده آل گرایانه - همان کسی که به نظر می رسد مثل افسانه هایی که ما به عنوان کودک می خوانیم.

این عشقی است که به آنچه باید به خاطر جامعه انجام دهیم جذاب است - و احتمالاً خانواده های ما. ما با این اعتقاد وارد می شویم که این تنها عشق ما خواهد بود و مهم نیست که این احساس کاملاً صحیح نباشد ، یا اگر خودمان را پیدا کنیم که حقایق شخصی خود را بخوریم تا عملی شود ، زیرا در اعماق اعتقاد ماست که این همان چیزی است که قرار است عشق باشد.

عاشق شدن

از آنجا که در این نوع عشق ، نحوه نگاه دیگران به ما مهمتر از آن است که در واقع چه احساسی داریم.

عشقی که درست به نظر می رسد.

2 بار سقوط در عشق: عشق سخت
دوم قرار است عشق سخت ما باشد - کسی که به ما درس می دهد که ما چه کسی هستیم و چند بار می خواهیم دوست داشته باشیم یا نیاز داریم. این نوعی از عشق است که چه از طریق دروغ ، چه درد یا دستکاری ، صدمه دیده است.

ما فکر می کنیم که ما انتخاب های متفاوتی نسبت به اول خود انجام می دهیم ، اما در واقعیت ما هنوز از نیاز به آموختن درس ها تصمیم گیری می کنیم - اما به آن آویزان می شویم. عشق دوم ما می تواند به یک چرخه تبدیل شود ، اغلب اوقات که تکرار می کنیم زیرا فکر می کنیم به نوعی پایان دادن متفاوت از گذشته خواهد بود. با این حال ، هر بار که سعی می کنیم ، به نوعی بدتر از گذشته می شود.

گاهی اوقات ناسالم ، نامتعادل یا خودشیفتگی. ممکن است سوء استفاده عاطفی ، روانی یا حتی جسمی وجود داشته باشد - به احتمال زیاد سطح بالایی از درام وجود خواهد داشت. این دقیقاً همان چیزی است که ما را به این بخش داستانی معتاد نگه می دارد ، زیرا غلتکی هیجان انگیز از اوج ها و پایین ترین حالت ها و مانند یک آشغال در تلاش برای رفع مشکل است ، ما با توقعات زیاد به پایین می چسبیم.

با این نوع عشق ، تلاش برای کارآیی آن مهمتر از آنچه واقعاً باید باشد باشد.

عشقی که آرزو داشتیم درست بود.

Falling In Love 3 بار: عشق که دوام دارد
و سوم ، عشقی است که هرگز شاهد آمدن آن نیستیم. کسی که معمولاً همه ما را نادرست به نظر می رساند و ایده آل های ماندگار ما را درمورد آنچه قرار است عشق قرار داشته باشد از بین می برد. این عشق است که به راحتی به نظر می رسد ممکن است. نوع اتصال به کجا توضیح داده می شود و ما را از پای خود می کشد زیرا ما هرگز برای آن برنامه ریزی نکردیم.

این عشق جایی است که ما با هم جمع می شویم و فقط متناسب است - هیچ توقعی ایده آل در مورد نحوه عملکرد هر فرد وجود ندارد ، و همچنین هیچ فشاری برای تبدیل شدن به شخصی غیر از ما وجود ندارد.

ما فقط برای کسانی که قبلاً هستیم پذیرفته می شویم - و این به هسته ما می لرزد.

مهم نیست که چه تصور می کردیم عشق ما به نظر برسد ، و همچنین به قوانینی که امیدوار بودیم از آن بی خطر باشیم عمل نمی کند. اما هنوز هم مفاهیم از پیش تصور شده ما را متلاشی می کند و به ما نشان می دهد که عشق باید همانطور که فکر می کردیم صادق باشد.

این عشقی است که فارغ از اینکه چه مدت طول می کشد تا به جوابمان برسد ، به درب ما می کوبد.

عشقی که درست احساس می شود.

شاید ما تمام تجربیاتی که این عشق ها را در این زندگی داشته ایم نداریم ، اما شاید فقط به این دلیل که ما آماده نیستیم. شاید واقعیت این باشد که ما باید واقعاً بدانیم که عشق چیست قبل از اینکه بتوانیم آنچه را که هست درک کنیم.

احتمالاً برای یادگیری هر درس به یک کل زندگی نیاز دارید یا شاید اگر خوش شانس باشید فقط چند سال طول می کشد.

احتمالاً در مورد اینکه آیا ما همیشه برای عشق آماده ایم یا نه ، بلکه اگر عشق برای ما آماده است ، در مورد این مسئله نیست.

و سپس ممکن است کسانی وجود داشته باشند که یک بار عاشق شوند و آن را با شور و شوق پیدا کنند تا آخرین نفس آنها. آن تصاویر محو و فرسوده از مادربزرگ ها و مادربزرگ های ما که به همان اندازه عاشقانه به نظر می رسیدند که در سن 80 سالگی دست به دست هم می دادند همانطور که در عکس عروسی خود انجام می دادند - نوعی که باعث می شود تعجب کنیم که آیا واقعاً می دانیم چگونه عشق را دوست داشته باشیم.

شخصی یک بار به من گفت که آنها خوش شانس هستند و شاید هم باشند.

اما من فکر می کنم کسانی که آن را به عشق سوم خود تبدیل می کنند واقعاً خوشبخت هستند.

آنها کسانی هستند که از امتحان کردن خسته شده اند و قلب شکسته آنها در مقابل آنها کتک می زند و نمی دانند که آیا چیزی که ذاتاً با نحوه دوست داشتن آنها اشتباه است وجود دارد.

اما نمی رود؛ فقط مسئله این است که آیا شریک زندگی آنها به همان روشی که انجام می دهند یا نه عاشق است.

فقط به این دلیل که قبلاً کار نکرده است به این معنی است که اکنون به نتیجه خواهد رسید.

آنچه واقعاً به آن می رسد این است که اگر ما در چگونگی عشق بودن محدود شویم ، یا به اصطلاح عاشق بدون محدودیت باشیم. همه ما می توانیم انتخاب کنیم که با عشق اول خود بمانیم ، آن چیزی که به نظر خوب می رسد و همه دیگران را خوشحال می کند. ما می توانیم انتخاب کنیم که با دوم خود با این عقیده بمانیم که اگر ما مجبور نباشیم برای آن بجنگیم ، ارزش آن را ندارد - یا می توانیم انتخاب را باور کنیم که به عشق سوم ایمان داشته باشیم.

کسی که بدون هیچ دلیل و منطقی مانند خانه احساس می شود؛ عشقی که مانند طوفان است - بلکه آرامش آرام شب پس از آن است.

  • عشقی عشقولانه